تقدیم به مدافعان حرم
حرم زینب عجب حال و هوایی دارد
سوریه، فیض شهادت چه صفایی دارد
بنویسید به روی کفن این شهداء
چقدر عمه ی سادات فدایی دارد
امیر عظیمی
کانال تلگرام سایت حرم شاه :
https://telegram.me/harameshah2
تقدیم به مدافعان حرم
حرم زینب عجب حال و هوایی دارد
سوریه، فیض شهادت چه صفایی دارد
بنویسید به روی کفن این شهداء
چقدر عمه ی سادات فدایی دارد
امیر عظیمی
کانال تلگرام سایت حرم شاه :
https://telegram.me/harameshah2
بداههای از گروه خیزش بیداری ادبی، با موضوع:
محکومیت به شهادت رساندن شیعیان مظلوم افغانستانی توسط داعش
خون تو ریخت بر زمین اما خونت از ما جدا نخواهد بود
بین ما و تو بعد از این حرف از مرز و جغرافیا نخواهد بود
کربلا در عراق و ایران است کربلا در منامه و کابل
هرکجا خون شیعه جاری شد خارج از کربلا نخواهد بود
از غدیر آمدیم و پیوستیم در مسیر نجف به کرببلا
خون ما ابتدای جنبش شد شیعه را انتها نخواهد بود
شیعه یعنی شهید یعنی خون پس ، از اهدای سر نمی ترسیم
ما نشان داده ایم قربانگاه منحصر بر منا نخواهد بود
شیعه یعنی قتال با ذلت شیعه یعنی که مرگ با عزت
کل یوم و کل ارض را جای هیچ ادعا نخواهد بود
شیعه اینجا به فکر افغان و شیعه آنجا به فکر ایران است
-شیعیان نفس یکدگر شده اند- سخنی نابجا نخواهد بود
سینه هامان حماسه ی خون است هردوتا چشم کاسه ی خون است
آنچنان شد سپید گیسومان که علاجش حنا نخواهد بود
سر اگر هم جدا کنند از ما بر سر عهد خویش می مانیم
پشتمان گر دوتا شود از داغ حرفهامان دوتا نخواهد بود
باید از سر گذشت و تن پوشید جای این رختها کفن پوشید
دین که لنگ جهاد شد گیر ربنا آتنا نخواهد بود
سرسپردیم بر سر کویی جانمان شد فدای بانویی
که بدون وجود آن بانو کربلا ، کربلا نخواهد بود
لبه ی تیز تیغ برانیم آیه های جهاد قرآنیم
تیرمان سمت دشمن مولاست این سخن از هوی نخواهد بود
در دفاع از حریم دین و حرم کابل و کربلا ندارد فرق
ملک شیعه مطهر و پاک است جای رجاله ها نخواهد بود
حرمله ذبح (طفل کابل ) کرد بغض ما بذر نعره شد گل کرد
نتوان بیش از این تحمل کرد کوه حق بی صدا نخواهد بود
طفل افغان اگرچه ذبح شده زن افغان اگرچه گشته اسیر
هیچ روزی شبیه عاشورا هیچ جا کربلا نخواهد بود
می شناسند اهل طوفان را پنجه ی دره گیر شیران را
فاطمیون -سپاه افغان را- بت حریف خدا نخواهد بود
مرگ بر مکر ، مکر امریکا داعش و طالبان و النصره
مرگ بر پول ، نفت آل سعود مکرشان را بقا نخواهد بود
پرچم سید خراسانی را به دست ولی عصر دهیم
کوری چشم دشمنان علی شیعه بی مقتدا نخواهد بود
شور جنگاوری به سر داریم مرد جنگیم ما جگر داریم
هر زمانی که تیغ برداریم کس جلودار ما نخواهد بود
پای تا سر حرارت و شوریم تیغ قهریم در نیام زمان
مثل آتش که زیر خاکستر شعله در انزوا نخواهد بود
می رسد دولت انا المهدی فرصت دیرپای خوش عهدی
روزگاری که بر لب عالم حرف چون و چرا نخواهد بود
استکبار ستیزی
همواره میــان "حقّ" و "باطل" جنگ است
بی بغض عـدو ، پایه ی ایمــان لنـگ است
مصداق "یزیـــد" عصــر ما "آمریــکا"ست
با "دشمن اهل بیت"، "سازش" ننگ است
مصطفی هاشمی نسب
استکبار ستیزی
ما و نفسی اسیر دنیا ، هیهات
با منطق زور و زر مدارا ، هیهات
امروز یزید دولت امریکاست
از شمر امان گرفتن ما ، هیهات
محسن ناصحی
بصیرت - استکبار ستیزی
در پاسخ به "چرا مرگ بر آمریكا؟"
سروده و سخنش "مرگ بر تو آمریكا!"
به خاطر وطنش "مرگ بر تو آمریكا!"
شهید غرق به خونی كه قاتلش بودی
نوشته بر كفنش "مرگ بر تو آمریكا!"
به خاطر دل مادر كه میزند بوسه
به پاره های تنش، "مرگ بر تو آمریكا!"
برای كشتن بابای خوب آرمیتا
گلوله در بدنش... "مرگ بر تو آمریكا!"
علیرضا و غم چشم روشنش ای وای
پدر... نیامدنش... "مرگ بر تو آمریكا!"
به اشتیاق جهاد، آن جوان چه حك كرده
به روی پیرهنش؟ "مرگ بر تو آمریكا!"
به هر طرف بروی این صدای آزادی است
تو بشنو از دهنش "مرگ بر تو آمریكا!"
قیام ملت مستضعفین برابر ظلم
و جور اهرمنش "مرگ بر تو آمریكا!"
رسیده عصر خمینی بت شكن اینك
عصای بت شكنش "مرگ بر تو آمریكا!"
فاطمه عارف نژاد
استکبار ستیزی
همواره نبرد حقّ و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
مِصداق صحیح لَعَنَ اللهُ یزید
امروز شعار مرگ بر آمریکاست
یوسف رحیمی
محکومیت رژیم فاسق آل سعود
خروش پشت خروش و سپاه پشت سپاه
سپاه می رسد از هر طرف به محضر شاه
غرش شیران اگر بلند شود
زبان کرکس و روباه میشود کوتاه
تمام راهزنان خلیج میسوزند
به ( حر نار ) ، جهنم به تیغ وآتش و آه
به جان فاطمه سوگند جان به در نبرد
ز دست شعله ی آتش کسی به مخزن کاه
سقوط میکند آل سعود خیلی زود
به تیغ همینه ی لشکر ولایتخواه
به روی پرچم لشکر نوسته خواهد شد
فداءیان حسن راهیان بیت الله
و روی گنبد خضراء دیده خواهد شد
محرم و صفر و فاطمیه رخت سیاه
فراز ماذنه های مدینه میپیچد
نوای ( اشهد ان علی ولی الله )
مجید آقاجانی ( گدای ارباب )
محکومیت آل سعود
یک زمان کوچه ی بنی هاشم
یک زمان بسته ؛ راه های مناست
قتل مظلوم در شلوغی ها
راه بستن تخصص اینهاست
مجید آقاجانی (گدای ارباب)
محکومیت آل سعود
لعنت به دل هواپرستت باشد
فردا بخدا روز شکستت باشد
ما ایل و تبار حضرت فیروزیم
"گفتیم فقط حساب دستت باشد"
سید مجتبی شجاع
به یاد قاری پرپرشده قرآن در حادثه منا
محسن حاجی حسنی کارگر
از همون اولشم اهل سفر
از همون اولشم رها بودی
از همون اولشم کبوترِ
صحن و گنبد امام رضا بودی
حتی مرگم نتونست که خنده رو
از رو لبهای قشنگت بگیره
با لب تشنه، توو صحرای منا
جون دادی، الهی مادر بمیره
بیا اینبار واسه ی این دل تنگ
واسه ی این چشای ابری بخون
بیا ای قاری خوش صدای من
واسه مادر آیه ی صبری بخون
چرا ساکتی؟ بخون تا با صدات
تا خدا، تا آسمونا بپرم
کی تونست اینجوری پرپرت کنه؟
از نفس کی تورو انداخت پسرم؟
هاجرم، هاجر بی قراری که،
دیگه اسماعیلشو نمی بینه
محسنم! دیگه چطوری گوش بدم
بعد تو به روضه های مدینه
ما فقط روضه ها رو شنیدیم و
تو خودت توو قلب ماجرا بودی
شنیدم که راهو بستن روی تو،
شنیدم که زیر دست و پا بودی
یوسفم! گرگایی داره اونورا
که نشستن به کمین پیرهنت
گل من! دینه اونا، کینه شونه
نقشه ها دارن برای چیدنت
با شهادتِ میون غربتت
یه نهیب به غیرت ماها زدی
میدونم با نفسای آخرت
مهدی فاطمه رو صدا زدی
قاسم صرافان
محکومیت آل سعود
وضو گرفته ام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زده ام تا كه از منا بنویسم
به استخاره نشستم كه ابتدای غزل را
ز مانده ها بسرایم ؟ ز رفته ها بنویسم ؟
نه عمر نوح نه برگ درختهای جهان هست
بگو كه داغ دلم را كی و كجا بنویسم ؟
مصیبت «عطش»و «میهمان كشی» و «ستم »را
سه مرثیهست كه باید جدا جدا بنویسم
چگونه آمدنت را به جای سر در خانه
به خط اشك به سردی سنگها بنویسم ؟
چگونه قصه ی مهمان كشی سنگدلان را
به پای قسمت و تقدیر یا قضا بنویسم ؟
منا كه برف نمی آید این سپیدی مرگ است
چسان ز مرگ رفیقان با صفا بنویسم ؟
خبر زتشنگی حاجیان رسید و دلم گفت :
خوش است یك دو خطی هم ز کربلا بنویسم :
نمانده چاره به جز اینكه از برادر و خواهر
یكی به بند و یكی روی نیزه ها بنویسم
نمانده چاره به جز گفتن از اسیر سه ساله
چه را ز ناله ی زنجیر و زخم پا بنویسم
به روضه خوان محل گفته ام غروب بیا تا
تو از خرابه بخوانی...من از منا بنویسم ....
حامد عسگری
محکومیت آل سعود
خبر آوردهاند از مکه
خبری داغ، داغ و طاقتسوز
خبر آوردهاند از مکه
که منا، کربلا شده امروز
خبر آوردهاند از مکه
راه را بستهاند بر مردم
خائنان سقیفهی نیرنگ
وارثان قبیلهی هیزم
لحظهای دل نمیشود فارغ
از غم این جنایت خونبار
پشت این پرده باز مشهود است
دستهای پلید استکبار
دست آنان که در جهان امروز
به زَر و زور خویش مینازند
در یمن، غزّه، در دمشق و عراق
هردم از کُشته، پُشته میسازند
خونِ مظلوم سخت دامنگیر...
خونِ مظلوم خونبها دارد
میرسد فاتحی که در درستش
پرچم سرخ کربلا دارد
خبر از سمت مکه میآید
خبری داغ، داغ و طاقتسوز
میرسد ذوالفقار خونخواهی
میرسد روز مرگتان آن روز
ای رژیم خبیث کودک کُش!
عمر نحس تو رو به اتمام است
کوری چشم هر چه وهّابی
صبح فردا به نام اسلام است
یوسف رحیمی
محکومیت آل سعود
از حد گذشته ظلم و برایش حدود نیست
آسایشی میان تمام وجود نیست
دارد خبر ز ماتم و اندوه دیگری
در مجمری که دود ز اسپند و عود نیست
اینان یهودیند مسلمان که نیستند
طرحی به جز یهود در آل سعود نیست
کی گفته با وجود شیاطین حریم وحی
در سلطه ی مقاوم قوم یهود نیست
حب علی که نیست چه دارند در نماز
روحی در این قنوت و قیام و سجود نیست
وقتش رسیده تیشه به نخل ستم زنیم
جایی برای عرضه ی گفت و شنود نیست
این بستن مسیر به حجاج بی گناه
آیا مرام قاتل یاس کبود نیست
آقا به ذوالفقار تو دل بسته ایم ما
تعجیل کن زمان ظهور تو زود نیست
سید هاشم وفائی
محکومیت آل سعود
تا قابل نوری از سحرگاه شدند
از فلسفه ی عروج آگاه شدند
رفتند به حج، درعرفات و به منا
یکباره مهاجر الی الله شدند
سید هاشم وفائی
محکومیت آل سعود
کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد
راه بیت الله اگر از هند و ایران بگذرد
مهربانا! یک دو جامی بیشتر از خود برآ
مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد
«خون نمی خوابد» چنین گفتند رندان پیش از این
کیست می خواهد که از خون شهیدان بگذرد؟
نغمه اش در عین کثرت، جوش وحدت می زند
هرکه از مجموع آن زلف پریشان بگذرد
پرده ی عشّاق، حاشا بی ترنّم گل کند
شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد
وای روز ما که در اندوه و حرمان سر شود
حیف عمر ما که در دعوا و بهتان بگذرد
خون سهراب و سیاوش سنگ فرش کوچه هاست
رستمی باید که از این آخرین خوان بگذرد
کاشکی این روز ها بر ما نمی آمد فرود
حسرت این روز ها بر ما فراوان بگذرد
کافر از کافر گذشت و گبر یار گبر شد
کاش می شد تا مسلمان از مسلمان بگذرد
حال و روز عاشقان امروز بارانی تر است
نازنینا! اندکی بنشین که باران بگذرد
از شراب مشرق توحید خواهد مست شد
گر نسیمِ هند، از خاک خراسان بگذرد
علیرضا قزوه
محکومیت آل سعود
جماعتی که ره آفتاب می بندند
هنوز هم به رخ خود نقاب می بندند
به پای محکمۀ عدل با هزاران جرم
لبان خویش به روی جواب می بندند
به پشت سنگراسلام اهل نیرنگند
برای حیله رهی از سراب می بندند
چه غافلند به دنیا تمام طایفه ای
که دل به خانۀ سست حباب می بندند
برای کشتن اولاد او علم شده اند
اگرکه دست علی را طناب می بندند
نخوانده اند زهجده ورق اگر سطری
ولی به دست جهالت کتاب می بندند
به خون محسن زهرا نوشته شد این قوم
به روی غنچۀ ششماهه آب می بندند
به شوق ریختن خون پاک ثارلله
به روی دست شقاوت خضاب می بندند
**
کجاست منتقم کربلا،که یارانش
کمر به یاری این انقلاب می بندند
سید هاشم وفائی
برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود
بعد یك عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال
یازده سال ِ منتظر مانده
زائر خانه ی خدا بشود
یازده سالِ گریه میكرده
راهیِ مروه و صفا بشود
وقت رفتن برای بدرقه اش
همه تا پای كاروان رفتیم
زیر قرآن كمی تبسم كرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتیم
هركسی حاجتی به او میگفت
بچه ام را دعا بكن حاجی
مادرم مدتیست بیمار است
جای ماهم صفا بكن حاجی
در مدینه بقیع یادم باش
هر كسی داشت خرده حاجاتی
خواهر كوچكم صدایش زد
یك لباس عروس و سوغاتی
رفت بابا سوار ماشین شد
بغض مادر كه ناگهان تركید
گفت باگریه و دعایی خواند
به سلامت برید و برگردید
تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ریسه های حیاط را بستم
كار دارد هنوز كوچه ولی
سخت دلتنگ و منتظر هستم
گفت مُحرم شدیم در شجره
حس وحالش شده است معراجی
گفت باید كچل شوم پسرم
بعد ازین ها به من بگو حاجی
خواهرت هر چه گفته بود آنجا
همه را یك به یك خریدم من
راستی، ساعتی كه تو گفتی
هر چه گشتم ولی ندیدم من
گفت چونكه مدینه اولیٓ است
قبل عید غدیر میآید
كارها را عقب نَیٓندازم
به خیالی كه دیر میآید
تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پی خبر بودیم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پیِ پدر بودیم
روز قربان حدود ساعت ده
خبری زود حرف مردم شد
كشته های زیاد در عرفات
عید در كام مادرم گم شد
زنگ خانه مدام هی میزد
خبر از مكه و منا دارید؟
پدر آیا سلامت و خوب است؟
صدقه هم كنار بُگذارید
خواهر كوچكم نمیفهمید
مادرم منحنی و خم شده بود
انتظار و سكوتِ نافرجام
خانه یكسر تمام غم شده بود
اسمها را دوباره میخواندیم
دارد آمار میرود بالا
صد و ده _نه دویست _نه سیصد
ناگهان اسمی آشنا حالا
مادر از حال رفته غش كرده
چند زن دور او به دلداری
خواهرم كوچك است دق نكند
پس كجایی پدر بیا یاری
صوت قرآن صدای الرحمان
راه را طی نكرده برگشتیم
خواب هستم و یا كه بیدارم
چقدر زود بی پدر گشتیم
گفته بودی كه زود میآیی
قول دادی درست قبل غدیر
پای قولت چرا نماندی پس
حق بده پس اگر شدم دلگیر
داده بودم برات بنویسند
روی یك پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حجُ وسعی تو مقبول
وٓكنارش دوبیت شعر قشنگ
چقدر نقشه بود توی سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندی برات سر ببریم
یك عرق چین به رنگ پیروهنت
كارتهایی كه نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف نهار
چه بگویم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار
چه كسی میدهد به او پاسخ
گونه ای كه به او زیان نرسد
كاش ساكی كه پر ز سوغاتی است
هرگز اینجا به دستمان نرسد
چِقٓدٓر زود دیر شد بابا
خستگی مانده است تویِ تنم
از سفر قبل امدن باید
ریسه ها را یكی یكی بِكَنَم
راستی گوییا اجل نگُذاشت
سر خود را كچل كنی بزنی
گفته بودی بگویمت حاجی
حاج بابای مهربان منی
بین هوهوی باد پاییزی
نغمه های هَزار پیچیده
باز در کوچه کوچه ء شهرم
خبری ناگوار پیچیده
فصل پاییز و برگ ریزان است
قاصدک باز هم خبر آورد
خبرش کوچ صد پرستو بود
اشک ما را چه خوب در آورد
صبح دیروز بود، مجنونی
راهی سرزمین لیلا شد
دیدم از پشت پنجره، امروز
بَنر خیر مقدمش وا شد
و شنیدم که مادری می گفت:
پدرت گرچه بر نمی گردد
دخترم! باز هم خدا را شکر
که نصیب تو سر نمی گردد
در غریبی اگر چه جان داده
پیکرش را درست می آرند
زائر خانهء خدا بوده
احترامش نگاه می دارند
جان عالم فدای طفلی که
منزلش در خرابه ها بوده
سهم او از پدر فقط سر بود
سر خونین و خاک آلوده
قصدمان سیر تا خدا بود و
از وطن نیت سفر کردیم
اشک می ریختیم و اهل و عیال
آب می ریختند، برگردیم
کودک و پیرها نه حتی ما
سخت می شد کمی نفس بکشیم
باز در دل به عشق می گفتیم:
"ما محال است پای، پس بکشیم"
ناگهان حاکمان آل سعود
قصد اخلال امر حج کردند
همه در ازدحام افتادند
راه حجاج را که کج کردند
ازدحام مدینه را دیدیم
گذر ما به مکّه تا افتاد
و همان دم به چشم خود دیدیم
مادری زیر دست و پا افتاد
یاران، سبکباران، چه زیبا پر گرفتند
خوش در کف اخلاص جان و سر گرفتند
آنانکه تن را، همره جان میکشاندند
با پای سر خود را به مسلخ میرساندند
با جان و دل، چون رو به قربانگاه کردند
خود را همه، قربانیِ الله کردند
مَحرم شدند و مُحرم مقصود ماندند
در حالت سجده بر آن مسجود ماندند
حج را، چو ابراهیمیان آوازه دادند
حجاج بیت الله، درسی تازه دادند
یاد شهيدان را دوباره زنده کردند
خود را فدای امتی رزمنده کردند
این جان سپردنها بما پیغامی آورد
امواجی از بیداری اسلامی آورد
شد مفتضح آل سعود، آماده باشید
تا رفتن قوم یهود، آماده باشید
جرثومه کفّار اینک رفتنی شد
تابوی استکبار بی شک مردنی شد
هر جا که هر دولت درافتد با ولایت
ضرب المثل گردد در عالم، بی کفایت
مُشت ابوسفیانِ استکبار وا شد
آمال دُور مشرکین باد هوا شد
ما با بنی مروان و مرهب در ستیزیم
با دشمنان دین و مذهب در ستیزیم
ما بولهب های زمان را میشناسیم
شیطان پرستان جهان را میشناسیم
ما کاخهای شیشه ای را رَد گرفتیم
رَد سران مشرک و مرتد گرفتیم
امروز با دشمن، مسلمان آشنا شد
سرتاسر جغرافیای دین، منا شد
امروز مسلخ از یمن، تا قلب شام است
از بیت مَقدَس، تا دل بیت الحرام است
این فتنه ها پرورده قوم یهودند
بازیگر این فتنه ها آل سعودند
اهل بصیرت بعد از این آماده تر شد
این امت آزاده بس آزاده تر شد
نسلی که خود را با شهادت رو به رو دید
راه شهید کربلا را پیش رو دید
ما کربلا را کعبه دل میشماريم
شش گوشه را چون قبله دل میشماریم
پشت سر رهبر، نماز آنجا گذاریم
پا در رکاب مهدی زهرا گذاریم
محمود ژولیده
تعداد صفحات : 6