loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 35 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

دید چون نیست، به جز غصّه انیس دگرش
زهر یارش شد و بنشست، کنار جگرش

نه به غیر از دل او غمخور او بود کسی
نه به دامان کسی جز به سر خاک، سرش

گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید
خود خبر داد که برگشت ندارد، سفرش


بارها تا به در حجره نشست و، برخاست
اوّلش بود ولی داد ز آخر، خبرش

دست مولا به دل و، دست غلامش بر سر
چشم او بر وی و، او چشم به راه پسرش

جگر پاره به جا بود و، جگرگوشه نبود
حجره در بسته، ولی باز به در، چشم ترش

علی انسانی

خادم الزهرا (س) بازدید : 31 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

ناله یِ شعله ورم شعله زده پرها را
زده آتش جگرم بالِ کبوترها را

خواهری نیست به بالای سرم گریه کند
دیده ام در عوضش داغِ برادر ها را

روزگاریست که از دوریشان میبینم
از سرِ شاخه غم تلخی نوبرها را

تا فقط رویِ جگر گوشه یِ خود را بینم
بسته ام، آه جوادم، همه یِ درها را

بسکه پیچیده ام از درد توانم رفته
زهر سوزانده دلِ وارث حیدرها را

عطش افتاده به جانم که بخوانم این بار
روضه یِ تشنگی و خشکی حنجرها را

روضه یِ کرب و بلا و رُخِ تاول زده را
روضه یِ بی کسی و غارت پیکرها را

خیمه در آتش و گلها همه سرگردانند
حرمله میشِمُرد بر سرِ نِی سرها را

عمه ام میدَوَد و خویش سپر میسازد
نَکِشَد دستِ کسی گیسویِ دخترها را

زجر با دستِ پُر از جانبِ طفلان آمد
تا که سوغات بَرَد تکّه یِ معجرها را

خادم الزهرا (س) بازدید : 49 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

حرم تو کعبه ی دل، کرمت همه خدایی
کنی از کرامت خود به خدا خدا نمایی

در باز توست افزون من بی نوای محزون
ز کدام در درآیم به بهانه ی گدایی

کرم تو می دهد رو به گدای تو وگرنه
ندهند پادشاهان به فقیر آشنایی

من اگر گناه کارم تو رئوف و مهربانی
کرمت نمی گذارد که کنی ز من جدایی

تویی آن که هر که آید به زیارت تو یک بار
تو سه بار از عنایت به زیارتش بیایی

به خدا گناه کارم دگر آبرو ندارم
چه شود دهی ز نارم به محبتت رهایی

بکشم هماره نازت مگرم دهی اجازت
که به یک زیارت تو سر و جان کنم فدایی

همه را تو دست گیری همه را تو می پذیری
چه امیر شهر باشد چه فقیر روستایی

به حریم توست بارم به حرم چه کار دارم
کند از هزار کعبه حرم تو دلربایی

کرمت به کل عالم حرمت پناه "میثم"
به شما از او توسل ز شما گره گشایی

غلامرضا سازگار

خادم الزهرا (س) بازدید : 31 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت

می ترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت

کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت

مردم میان شهر تماشات می کنند
این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت

دامان هیچ کس به سرت سر نمی زند
حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت

تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت

ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود
راهی برای دفن شه کربلا نبود

علی اکبر لطیفیان

خادم الزهرا (س) بازدید : 31 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

مسافری که اجل گشت همسفرش
سفر رسیده به پایان در آخر صفرش

هنوز آید از آن حجره ی غریب به گوش
صدای ناله ی آهسته ی پسر پسرش

چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند
که پاره ی چگرش، پاره پاره شد چگرش

اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن
جواد آمده از ره به دیدن پدرش

ز اشک های جوادالائمه پیدا بود
که شسته دست دگر از جهان محتضرش

پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش
پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش
سازگار

خادم الزهرا (س) بازدید : 3 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی

صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی

«زهر از جان تو آقا جگرت را می خواست»
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی

ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی

مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی

ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین

مسعود اصلانی

خادم الزهرا (س) بازدید : 0 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

ناله و زمزمه ی مرغ سحر می آید
مگر امروز عزیزی زسفر می آید

بروای باد صبا گو به غریب الغربا
تقی امروز به دیدار پدر می آید

منتظر باش طبیبانه پسر از ره دور
سر بالین تو با دیده ی تر می آید

چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس
ناگهان دید جوادش که ز در می آید

لیک در کرببلا قصه به عکس ایجاست
آنچه در دست ز تاریخ و خبر می آید

دید در کرببلا زینب مظلومه ی زار
که حسین بر سر بالین پسر می آید

چهره بر چهره ی فرزند نهاد آن شه و دید
خون از آن صورت مانند قمر می آید

خادم الزهرا (س) بازدید : 27 دوشنبه 27 شهریور 1402 نظرات (0)

وقتی به طوس جا به کنار تو می کنم
احساس وصل حق به جوار تو می کنم

در بین خلق از همه با آبرو ترم
چون کسب آبرو زغبار تو می کنم

یک حج به نامه عملم ثبت می شود
با هر قدم که رو به دیار تو می کنم

با اشک خجلت آمده ام در حریم تو
این است گوهری که نثار تو می کنم

بر یازده امام چو دلتنگ می شوم
می آیم و طواف مزار تو می کنم

احساس می کنم که میان ملائکم
آن لحظه ای که جا به کنار تو می کنم

تا بوی گل بگیرم و عطری پرا کنم
خارم ولی هوای بهار تو می کنم

در دیده ام حقیقت حق جلوه می کند
چون با خیال سیر عذار تو می کنم

من (میثمم)که در همه جا یا ابالحسن
مدح تو ونیا و تبار تو می کنم


غلامرضا سازگار

خادم الزهرا (س) بازدید : 973 یکشنبه 01 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

دوباره زائر خسته ز راه آمده است 

برای عرض ارادت به شاه آمده است 



پیاده آمده و با همان غبار تنش 

به درگهت به امید نگاه آمده است 



میان راه به گریه به زیر لب می گفت: 

غلام روسهیت سر به راه آمده است 



یکی به قصد تقرب،یکی به قصد شفا 

یکی به نیت ترک گناه آمده است 



ببین که بعد گذشت هزار و اندی سال 

برای یاریتان این سپاه آمده است 



و دید در حرمت روضه خوان شروع کرد و 

که ناگهان ز پی اش خیل " آه " آمده است 



همین که گفت بریده شده سرت زقفا 

صدای فاطمه از قتلگاه آمده است 



پناه خیمه ببین خواهر غریبت را 

کنار جسم تو بی سر پناه آمده است 



شاعر: میلاد الیاس وند 

خادم الزهرا (س) بازدید : 443 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

زبانحال امام رضا علیه السلام
 



یا ابن الشبیب زخم دلم را نمک زدند
با کعب نیزه عمه ی ما را کتک زدند

این روضه قلب زار مرا پر شراره کرد
با دست، نانجیب ، به زینب اشاره کرد

زینب کجا و کوچه و بازار شامیان
دخت علی کجا و نگاه حرامیان

یا ابن الشبیب کوچه پر از ازدحام شد
هر چیز شد به ما همه در شهر شام شد

با دست بسته عمه ی ما خورد بر زمین
آندم کشید، از دل خود آه آتشین..

یا ابن الشبیب جد غریبم چه زار شد
با سم اسب پیکر او تار و مار شد

یا ابن الشبیب غم به دل ما گذاشتند
بر جسم چاک چاک حسین پا گذاشتند

آندم که وقت غارت یک گوشواره شد
بیرون خیمه ها چه قدر ، گوش، پاره شد



 

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir

خادم الزهرا (س) بازدید : 343 چهارشنبه 10 آذر 1395 نظرات (0)

مدح و روضه امام رضا


احوال دل به گوشه ی میخانه جالب است
یک جرعه می ز ساقیِ فرزانه ، جالب است
 
پیمانه پر نمی شود از بسکه تشنه ام
مخمور بودنم ، شود افسانه جالب است
 
جایی که ذکر تو مسِ مارا طلا کند
مشرِف شدن به کنج همین خانه جالب است
 
تن را تُراب کوی رضاجان نوشته اند
طوفی به سوی کعبه ی جانانه جالب است  
 
از کربلا رسیدم و دلتنگِ مشهدم
در سر هوای مرقدِ مستانه جالب است  
 
در روضه ات صدای عطش می رسد به گوش
حال و هوای عاشق دیوانه جالب است  
 
پرپر شدی و شکرِ خدا دلبرت رسید
این احتضار در بَرِ دُردانه جالب است
 
خورشید هم شبی به دامنِ دختر طلوع کرد
  با سر رسیدنش به گوشه ی ویرانه جالب است   

شاعر: علی احمدیان ــ جنت

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 373 چهارشنبه 10 آذر 1395 نظرات (0)

امام رضا جان علیه السلام

فرقی نمیکند دم مرقد بایستد
یا اینکه در مقابل گنبد بایستد

باید گدای کوی شما هرکجا که هست
وقتی که نام پاک تو آمد بایستد

بعد از سلام و عرض ادب سمت کربلا
با احترام سمت تو باید بایستد

گنبد، ضریح، پنجره فولاد مانده است
زائر در این حرم بنشیند، بایستد

تو نیز پاره ی تنی و پیش پای تو
اصلا عجیب نیست که احمد بایستد

....
وقتی بناست جان بدهم پس خدا کند
این قلب در حوالی مشهد بایستد

محمود یوسفی

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 505 چهارشنبه 10 آذر 1395 نظرات (0)

به کرم خانه‌ی مشهد برو تا جان یابی
 اذن ره یافتن درگه سلطان یابی
 برو ای مور مگر ملک سلیمان یابی
 هرچه مد نظر توست خراسان یابی

 هرچه میخواهی از این درگه شاهانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 سالی یکبار بدک نیست کبوتر بشوی
 برو تا عاشق پرواز مکرر بشوی
 دست خالی برو دستِ پر از زر بشوی
 پادشاهی بکنی سائل این در بشوی

 روزیِ خود فقط از صاحب این خانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 عرض حاجت به شه عاطفه بردن، خوب است
 کیسه‌ی زر که گرفتیم نشمردن، خوب است
 دل به سلطان کرامات سپردن، خوب است
 از می‌میکده‌ی غیر نخوردن، خوب است

 از کف ساقیِ این میکده پیمانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 مثل درمانده ولی با دو صد امید برو
 به حرم طبق روایات به تاکید برو
 سوی سلطان برو با مرجع تقلید برو
 عوض روز و شبی جانب خورشید برو

 درطواف حرمش درس ز پروانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 عاشقی سر کن و یکدفعه از این جاده برو
 رفتی این بار حرم، از در شهزاده برو
 از جگر هو بکش و در طلب باده برو
 خویش را بشکن و بی قل و غش و ساده برو

 حاجت خاص خودت نیز عوامانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 ضامن آقاست اگر آهوی دشتی بشوی
 میلت این است اگر وارد کشتی بشوی
 مثل نوحی که ز طوفان بگذشتی بشوی
 یا اگر آرزویت هست بهشتی بشوی

 راه را دور نکن دور حرم خانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 ای گدا خواهی اگر شاه حبیبت باشد
 وقت بیمار شدن نیز طبیبت باشد
 پر از پول دوتا کیسه‌ی جیبت باشد
 بازهم گیسوی معشوق نصیبت باشد

 خوب قیچی بزن و خوب به کف شانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 درِ این خانه بمان برگه امانت با او
 اَشهَدُ انّیِ پایان و اذانت با او
 سهل و آسان شدنِ دادن جانت با او
 قطره ای اشک ز تو، قول ضمانت با او

 توفقط گریه کن و روضه‌ی ماهانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 گریه کن بهر شهیدی که سرش را بردند
 آب‌ها نغمه‌ی سوز جگرش را بردند
 کفش و امامه و خود و سپرش را بردند
 وای پیراهن و شال کمرش را بردند

 مجلس گریه چنان مسجد حنانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

 حرف از سوز جگر شد جگرش سوخت رضا
 ز آتش زهر جفا بال و پرش سوخت رضا
 تشنه افتاد و ز پا تا به سرش سوخت رضا
 دید حالا پدرش را، پسرش سوخت رضا

 برو تا طوس و از او اشک غریبانه بگیر
 سالی یکبار برو روزی سالانه بگیر

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

خادم الزهرا (س) بازدید : 211 دوشنبه 08 شهریور 1395 نظرات (0)

گنبدت مال خودت من فکر راهی دیگرم
فکر دستی مهربان و سرپناهی دیگرم

گندم صحن تورا خوردم که درفکر حرم
مثل آدم دم به دم درگیر آهی دیگرم

آدم ازجنت به درشد من ز صحن انقلاب
او گناهی دیگر است و من گناهی دیگرم

خلقت آدم اگر که اشتباهی بود، من؛
اشتباهی محض روی اشتباهی دیگرم

نیمی از خود را به جنگ نیم دیگر برده ام
دل سپاهی دیگر است و من سپاهی دیگرم

چون کلاغی که میان کفترانت گم شده است
من هم آری درحریمت روسیاهی دیگرم

چارراه خسروی و بیقراری های من
من که در هر چارراهی،چارراهی دیگرم

ماه را می بینم و با آه می گویم به او
من خودم درگیر جزرومدِّ ماهی دیگرم

حال که من را نمی خواهی میان شهر قم
راهیِ صحن و سرا و بارگاهی دیگرم

مهدی رحیمی زمستان

خادم الزهرا (س) بازدید : 387 پنجشنبه 04 شهریور 1395 نظرات (0)

شمعی شدم که بی تو به سوسو درآمده ست
سوسو کنان دوباره از این سو درآمده ست

چشمم ز گنبد تو خود ماه آمده
ابرو به صحن رفته و چاقو درآمده ست

اصلا برای اینکه شود خاک پای تو
بالای چشم های من ابرو درآمده ست

هرشب گر از حوالی گنبد گذشته است
حق می دهم که ماه به زانو درآمده ست

زانو زده ضریح و برای نوازشم
ازکتف مرقد تو دو بازو درآمده ست

ازگوش پا گذاشته در سینه یا رضا
ازبین لب به عشق تو یاهو درآمده ست

درصحن جامع آمده گرگی به شکل من
از صحن انقلاب تو آهو درآمده ست

مهدی رحیمی زمستان

خادم الزهرا (س) بازدید : 217 پنجشنبه 04 شهریور 1395 نظرات (0)

خیرت رسید و عبد معاصی عطا گرفت،

پست و حقیر عالم امکان بها گرفت،

رو بر تو کرد با همه ی روسیاهیش،

ازگوشه چشم نافذتان او شفا گرفت،

آقا ردش نکن که امیدش فقط تویی،
باصد امید کوبه ی بیت الولا گرفت،

جانی دوباره در تن بی جان او نشست،
تا عشقتان میان دلش را فرا گرفت،

یاایهالرئوف و زلطف مجسمت،
بی دست و پاترین بشردست و پا گرفت،

بخشیده شد تمام گناه و خطای او،
وقتی قدم در آن حرم باصفا گرفت،

شبنم ز دیده ی تر او بر زمین چکید،

بازائرین تو چو دم یارضا گرفت،

یا ایهاالکریم و به عشق نگاه تو،
بنگر دراز دست خودش این گدا گرفت،

قربان نام تو که گره را گشایش ست،
باید که نام اطهرتان را طلا گرفت،

هرکس زآب دلکش این بارگه چشید،
دیگر کجا نشانه ز آب بقا گرفت،

من ازلبان عاشق رندی شنیده ام،
اینجا زرافت تو شود کربلا گرفت،

بی شک نشسته دردلتان مهر نوکری،
کو در حرم نوای شه سر جدا گرفت،

گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما،
یابن الشبیب گریه ی تو هر کجا گرفت،

ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم،

هرجا کسی زماتم جدت عزا گرفت،

شعرم تمام، حرف دلم ناتمام ماند،
آهی زیاده تر ز سرش از شما گرفت،

رضا آهی

خادم الزهرا (س) بازدید : 309 پنجشنبه 04 شهریور 1395 نظرات (0)

دوباره قسمت من شد مسافرت باشم

در این  زیارت مخصوصه زائرت باشم

 دوباره رزق عزای حسین و دست شما

بناست قبل محرم مجاورت باشم

 کنار پنجره فولاد ، حاجتم این است:

نظر کنی که حبیب مظاهرت باشم

 اگر چه غرق گناهم ولی مدد کن تا…

همیشه نوکر تحت اوامرت باشم

 ورق ورق ، دو سه تا بیت ناقص الوزن و…

سیاه مشق نوشتم که شاعرت باشم

 

  پوریا باقری

تعداد صفحات : 36

درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 78
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 1040
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 12,240
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 90
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 15,641
  • بازدید ماه : 22,968
  • بازدید سال : 397,768
  • بازدید کلی : 22,644,729