وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود

وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود

وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود

وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود

وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود
وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وسط شهر نبی غوغا بود روضه در قامت عاشورا بود همه جا بوی مصیبت می داد باز هم فصل غم دنیا بود

وسط شهر نبی غوغا بود

 

روضه در قامت عاشورا  بود

 

 

 

همه جا بوی مصیبت می داد

 

باز هم فصل غم دنیا بود

 

 

 

روضه خوان بود دل بی تابت

 

گریه کن مادر تو زهرا بود

 

 

 

خانه آل علی بود که باز

 

شعلهء آتش در بالا بود

 

 

 

زن و فرزند تو در خانه و ترس

 

در نگاه همگی پیدا بود

 

 

 

کف پایت همه تاول زده بود

 

حرف از دخترکی تنها بود

 

 

 

دختری که همه جا دنبال

 

نیزه داران سر بابا بود

شاعر: وحيد محمدي


تعداد بازديد : 135
یکشنبه 10 شهریور 1392 ساعت: 0:04
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف