تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
نانجيبي كه مرا در اين هياهو ميبرد
دختر گيسو سفيدت را به هر سو ميبرد
دختري كه بيشتر باشد شبيه فاطمه
ارث از مادربزرگش درد پهلو ميبرد
موي پرپشتي كه ميسوزد گره بد ميخورد
هرم آتش ناجوانمردانه گيسو ميبرد
دست با انگشتر از شلاق هم سنگين تر است
روي صورت مينشيند طاق ابرو ميبرد
زخم ها روي تنم با هم رقابت ميكنند
زخم پايم دارد از زخم سرم رو ميبرد
دست افتاده سر افتاده كمر افتاده تر
بار اين تن را كه افتادست زانو ميبرد
بازوانم نيست قدر قطر يك انگشت دست
بسته من را در طنابي و به بازو ميبرد...
شاعر: سيد پوريا هاشمي
تعداد بازديد : 101
یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت: 19:51
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب