برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده

برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده

برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده

برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده

برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده
برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید تاابد دیده
برغم زینب کبری همگی گریه کنید

اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید

ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید

بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید

تاابد دیده من بهرغمت گریان است

عالم هستی منهای حسین زندان است

 

به خداهیچ غمی مثل غم دلبرنیست

غیردیدار برادرطلب خواهرنیست

ماتم پرمحنی همچوغم معجرنیست

بدنش روی زمین بود ولیکن سرنیست

 

ازغم توبه خدا چشم پر از نم داریم

زیرلب زمزمه وشوردمادم داریم

 

کاروان بازسوی کرببلا آمده است

همه دلخوشی خون خدا آمده است

زینب از این سفرپر زبلا آمده است

بعد چل روز کنار شهدا آمده است

 

نوحه خوان زینب وطفلان همگی گریانند

روضه باز برای شهدا می‌خوانند

 

یک نفر برسر قبر علی اکبر می‌رفت

مادری نیز به قبر علی اصغرمی رفت

دختری هم به سوی ساقی لشکر می‌رفت

خواهری ناله کنان نزد برادر می‌رفت

 

دختری برسرقبرعمویش جان داده

خواهری یادغم روز دهم افتاده

 

یادآن روز که سرها زبدن گشت جدا

رفت انگشت وانگشتری خون خدا

یادآن روز که غارت شدهمه معجرها

وبه چشمان خودش دید در آنجا زهرا

 

لعنتی‌ها چه فجیعانه جسارت کردند

تودعا کردی ونیزه به دهانت کردند

 

همه جا تیره شدو نیزه به ارباب زدند

سنگ برچهره آن گهر نایاب زدند

باعصابربدن وپیکر بی تاب زدند

هرچه می‌گفت حسین ابن علی آب زدند

 

خواهری گفت برادر به فدای بدنت

چه بلایی سرت آمدچه شده پیرهنت

شاعر: حبیب باقر زاده


تعداد بازديد : 101
سه شنبه 03 دی 1392 ساعت: 7:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف