دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله

دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله

دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله

دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله

دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله
دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد کی میشود از غیبت کبراش برگردد برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش این کوله

دلتنگ آقایم شدم، ایکاش برگردد
کی میشود از غیبت کبراش برگردد

برگردد و ما را بگیرد توی آغوشش
این کوله بار هجر را بر دارد از دوشش

ای خون شده چشمت از این دنیا! کجایی پس؟
دشمن زده سمت حرمها؛ کی میایی پس؟

اینجا حرم میعادگاه کربلایی هاست
اینجا دیار آسمانیها، فدایی هاست

افراد این وادی همه با نور همدستند
عهد شهادت با امام کربلا بستند

اینجا نه تنها مهد سربازان ایرانیست
دور حرم پر از سلیمانهای افغانیست

اینجا مجاهدها همه دور از وطن هستند
قدری شبیه آن امام بی کفن هستند

ای خوش به حال لاله های بی سر و عاشق
"یاران زهرایی" به قول حضرت صادق

سربند بر سرهای یاران خمینی هست
"یا لَیتَنا کنّا معک" های حسینی هست


"یا لَیتَنا" یعنی مسیرم جز شهادت نیست
اما مسیر این شهادت جز ولایت نیست

یعنی که ما سربازهای پای این دینیم
ایران، یمن، لبنان، عراقیم و فلسطینیم

ما پیروان پرچم سبز حسن هستیم
هم اهل ایرانیم، هم اهل یمن هستیم

سربندها حک کرده اند "اسماءحسنی" را
یا حضرت زهرا سلام الله علیها را

الگوی این مردان همان غواصها هستند
که با دو دست بسته در خون عهدها بستند

آنان که روی موج دشمن مثل سد بودند
آن ماهیانی که پریدن را بلد بودند

خیلی گره ها با همین غواصها واشد
با دستهای بسته راه کربلا واشد

اما کجا بودیم وقتی کوچه غوغا بود
دست علی هم بسته و چشمش به زهرا بود

بازوی دین آن روز بین کوچه ها گُل کاشت
وقتی کمر بند علی را توی دستش داشت

بیهوش شد مادر، دگر نایی ندارد هیچ
زن را زدن در کوچه ها جایی ندارد هیچ

با اینکه داغ فاطمه یک کوه را تا کرد
هر چه توانش بود را تقدیم مولا کرد

وحیدعظیم پور

 


تعداد بازديد : 59
دوشنبه 01 تیر 1394 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف