|
مدح حضرت عباس
دریا به وسعت نگهت چون دچار شد
از آبروی حیدری ات بی قرار شد
تا بر زمین رسیدی و چشمت گشوده ای
خورشید و مه رسید و سپس روزگار شد
وقتی قمر به عرصه ی شب پا نهاده است
خجلت زده ز جلوه ی رویت کنار شد
رو زد به ساقی همه عالم، سرشت ما
بعدش ملازم سر کویش، شمار شد
وقت سحر گدا به درت رو نهاده است
وقت سحر گدایی تان اعتبار شد
هنگام رزم دشمنت از ترس در فرار
یک دسته در مواجهه ات تار و مار شد
مردانه حافظی به حرم یا به اهل آن
شیرانه تیغ جنگی تو، ذوالفقار شد
از آن زمان که پا، سر چشمم گذاشتی
اینگونه کار عاشقی ات یادگار شد
یکبار هم سقایت جمعی خمار کن
بی جرعه ی لبت سر ما پرغبار شد
راضی نمی شوم ز تو بی روضه بگذرم
راست به حجم نیزه ی عطشان سوار شد
علی احمدیان-جنت
تعداد بازديد : 105
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:34
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)