شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش

شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش

شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش

شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش

شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش
شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش

شد تُهی دست شَه، چو از کم و بیش
سر خجلت فکند، خود در پیش

اصغرِ خود به کف گرفت و بگفت
“برگ سبزی ست تحفه ی درویش”

«سالکی واعظ»

برگ سبزی ست تحفه ی درویش
چه کند بی نوا همین دارد

وحشی بافقی


تعداد بازديد : 35
جمعه 30 تیر 1402 ساعت: 23:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف