اگر که دیده خونبار من امان می داد

اگر که دیده خونبار من امان می داد

اگر که دیده خونبار من امان می داد

اگر که دیده خونبار من امان می داد

اگر که دیده خونبار من امان می داد
اگر که دیده خونبار من امان می داد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اگر که دیده خونبار من امان می داد

اگر که دیده خونبار من امان می داد
کنار خاک تو شرح دلم ٬ زبان می داد

تو بوده ای همه ره را و دیده ای که چسان
دلم به بوته عشق تو امتحان می داد

رهین منت اشکم که بر رخم می ریخت
گل خزان زده را آب٬ باغبان می داد

به هر زمان که سراغ تو٬ دختر تو گرفت
جواب طفل تو را با سنان سنان می داد

اگر عزیز تو نسپرده بود جان در شام
کنار خاک تو چون می رسید٬ جان می داد

نخواستم که بَرَد پی٬ به طشت و چوب و لبت
ولیک طفل تو٬ بر من٬ تو را نشان می داد

اگر که چاک گریبان من، زبان می داشت
خبر زسوختن مغز استخوان می داد

چو دید دسترسی بر سرت مرا نبود
به جای من٬ به لبت بوسه٬ خیزران می داد


علی انسانی
دل سنگ آب شد، ص 377


تعداد بازديد : 0
جمعه 31 شهریور 1402 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف