اربعین حسینی ع - 7

اربعین حسینی ع - 7

اربعین حسینی ع - 7

اربعین حسینی ع - 7

اربعین حسینی ع - 7
اربعین حسینی ع - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام حسین(ع)-اربعین یک اربعین گذشته بر این باده ها حسین! آماده اند ناب ترین باده ها حسین! ما باده ه

امام حسین(ع)-اربعین

 

یک اربعین گذشته بر این باده ها حسین!

آماده اند ناب ترین باده ها حسین!

ما باده های عشق تو هستیم، آمدیم

دلداده های عشق تو هستیم، آمدیم

این بلبلان عشق که از غم فسرده اند

اجساد زنده ایم که در اصل مرده اند

چل روز بی حضور تو با درد طی شده

با مردهای ظالم و نامرد طی شده

چل روز سایه ات به سر ما نبود، آه!

ماه عشیره همسفر ما نبود، آه!

چل روز چشم قافله دریای آب بود

چل روز حال عمه خرابِ خراب بود

چل روز دختران تو زیور نداشتند

چل روز همسران تو همسر نداشتند

در شام خواهران تو معجر نداشتند

ای کاش، مثل پیکرتان سر نداشتند

چل روز چشم مادرمان بی امان گریست

حیدر گریست، خاتم پیغمبران گریست

هفت آسمان گریست، زمین و زمان گریست

در شهر کوفه جامه بر انداممان گریست

چل روز، روز ما همه چون شب سیاه بود

سمت مخدّرات هجوم نگاه بود

چل روز  نیش زخم زبان بود و هلهله

چشم رباب و قهقهه ی شمر و حرمله

چل روز؛ وای، یک به یک ایّام درد بود

الشّام، شام، شام، همان شام درد بود

چل روز خارجی شدن خاندان تو

زخم زبان و چوب و یزید و لبان تو

چل روز عمه نقش زنی بی بدیل داشت

امّ المصائبی شد و صبری جمیل داشت

چل روز عمه روضه برای سر تو خواند

در پای نیزه روضه ای از حنجر تو خواند

می گفت ای حسین عزیز دل بتول

ای حنجرت محل گل بوسه ی رسول

چل روز پیش بود دل مادرم گرفت

بوسه به حنجر تو زدم، حنجرم گرفت

چل روز پیش بود به سمتت دوید شمر

روی تنت نشست و سرت را برید شمر

 

 

امیر عظیمی

تعداد بازديد : 95
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:39
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین پریده ام به هوایت پریدنی که مپرس رسیده ام سر خاکت، رسیدنی که مپرس اگرچه خم شدم

حضرت زینب(س)-اربعین

 

پریده ام به هوایت پریدنی که مپرس

رسیده ام سر خاکت، رسیدنی که مپرس

اگرچه خم شدم اما کشید شانه من

به دوش بار غمت را کشیدنی که مپرس

نفس بریده بریدم امان دشمن را

به ذوالفقار حجابم، بریدنی که مپرس

به طعم کعب نی و سنگ و تازیانه شان

چشیده ام غم غربت چشیدنی که مپرس

غروب بود و رمیدند بچه آهوها

ز چنگ گله گرگان، رمیدنی که مپرس

مپرس از چه نماز نشسته می خوانم

شکسته خسته دویدم دویدنی که مپرس

نه اینکه دیده فقط دید، آنچه کس نشنید

شنیدم آنچه نباید، شنیدنی که مپرس

 

محسن عرب خالقی

تعداد بازديد : 107
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:38
نویسنده:
نظرات(0)
زیارت کربلا–اربعین به دلم داغ حرم را مگذارید فقط به همین حال مرا وا مگذارید فقط ببریدم ببریدم شد

زیارت کربلا–اربعین

 

به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببریدم ببریدم شده حتی در خواب

بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

همه رفتند و شده قبرمن این شهر ...مرا

در مزارم تک و تنها مگذارید فقط

میزنیدم بزنید این همه تنبیه ولی

به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم

با دلم وعده فردا مگذارید فقط

بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم

روی این خواهش ما پا مگذارید فقط

اربعین  پای پیاده نجف وکرببلا

حسرتش را به دل ما مگذارید فقط

**

تشنه روضه ام و اه فرات است بلند

آب را تشنه دریا مگذارید فقط

لای هر برگه قرآن چقدر برگ گل است

پا براین مصحف زیبا مگذارید فقط

داد زد این سرو این حلق من و سینه من

چیزی از پیکر من جا مگذارید فقط

مرد باشید ولی , تا که نکشتید مرا

پا سوی خیمه زنها مگذارید فقط

 

موسی علیمرادی

تعداد بازديد : 163
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:38
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)- زمزمه اربعین پاشو پاشو برادر مسافرت رسیده بعد تو خواهر تو یه روز خوش ندیده میخوام پی

حضرت زینب(س)- زمزمه اربعین

 

پاشو پاشو برادر مسافرت رسیده

بعد تو خواهر تو یه روز خوش ندیده

میخوام پیشت بمونم روضه برات بخونم

حسرت گریه کردن رو قلب ما گذاشتن

خواستم عزا بگیرم برای تو نذاشتن

حالا عزا میگیرم خودم برات میمیرم

با گریه روی قبرت آب فرات می‌پاشم

رمق نداره زانوم نمی تونم که پاشم

جونم رسیده بر لب برس به داد زینب

کسی وصالی مثل وصال ما ندیده

بیاد یه قد خمیده دیدن سر بریده

یادته تا رسیدم حنجرت و بوسیدم

مگو که با خجالت خواهر چرا می‌نالی

شد گریه کردن آزاد جای رقیه خالی

من چاره‌ای نداشتم بچه تو جا گذاشتم

پاشو بگو برادر چی سر ما آوردن

هر جوری که تونستن آبرومون و بردن

دستم و تا که بستم غرورم و شکستن

شکایتم ز شام و محلۀ یهوده

به جون تو تمام پیکر ما کبوده

چه صحنه‌ها که دیدم حسین دیگه بریدم

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 583
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)- اربعین ای آشنای زینب ای مقتدای زینب بشنو نوای زینب هیهات مناالذله باز آمد از اسارت ز

حضرت زینب(س)- اربعین

 

ای آشنای زینب ای مقتدای زینب

بشنو نوای زینب هیهات مناالذله

باز آمد از اسارت زینب حدیث غربت

اما نه با حقارت هیهات مناالذله

آرامش و وقارم گردید افتخارم

این ذکر شد شعارم هیهات مناالذله

گرچه ز غم خمیدم هر منزلی رسیدم

فریاد می کشیدم  هیهات مناالذله

عشق تو سرنوشتم در کوفه ای بهشتم

با خون سر نوشتم هیهات مناالذله

در بند کوفی دون گفتم به قلب پر خون

ابن زیاد ملعون هیهات مناالذله

گل بود و دست گلچین گفتم به فرقه ی کین

ای ابن سعد بی دین  هیهات مناالذله

گفتم به جسم نیلی با روی خورده سیلی

ای خصم حق ، ذلیلی هیهات مناالذله

این قوم نامسلمان گرد سر تو رقصان

گفتم به قلب سوزان هیهات مناالذله

اشک رباب و زینب قلب کباب و زینب

بزم شراب و زینب هیهات مناالذله

هر چند من اسیرم این داغ کرده پیرم

اما مبین حقیرم هیهات مناالذله

ایوب کربلایم دلخسته از جفایم

من دخت مرتضایم هیهات مناالذله

گر دست بسته بودم محزون و خسته بودم

از پا نشسته بودم هیهات مناالذله

بس خصم چنگمان زد از خون که رنگمان زد

از بام سنگمان زد هیهات مناالذله

بین چهره ها تکیده رخسارها دریده

گوید سرشک دیده  هیهات مناالذله

گلهای ارغوانی طفلان استخوانی

کردند جانفشانی هیهات مناالذله

کینه برون ز حد شد در شام بی عدد شد

گلهای تو لگد شد هیهات مناالذله

این دختران عشقند نیلوفران عشقند

پیغمبران عشقند هیهات مناالذله

ای وای از حرامی از ظلم و بد مرامی

از ناسزای شامی هیهات مناالذله

ای که تویی حبیبم آواره ی غریبم

داغ تو شد نصیبم  هیهات مناالذله

 

سید محمد میر هاشمی


تعداد بازديد : 87
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:36
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجات اربعین اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها روزی ا

امام زمان(عج)-مناجات اربعین

 

اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها

آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها

روزی اشک ما همه در چشم های توست

ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها

تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق

نازِ تو می کشند گریبان دریده ها

می گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت

مائیم و اشک حسرتی و این شنیده ها

آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر

چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها

ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا

ما را دعا کنی وسط برگزیده ها

تا می شویم لحظه ای دلتنگ کربلا

دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها

ره وا کنید قافله سالار می رسد

زینب برای دیدن دلدار می رسد

 

قاسم نعمتی

تعداد بازديد : 235
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:36
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-اربعین- زبان حال جابر ای مزارت کعبه ی جان یا حبیبی یا حسین ای حریمت رشک رضوان یا حبیبی

امام حسین(ع)-اربعین- زبان حال جابر

 

ای مزارت کعبه ی جان یا حبیبی یا حسین

ای حریمت رشک رضوان یا حبیبی یا حسین

ای سرت بر نیزه قاری ای رخت آیات نور

ای تنت اوراق قرآن یا حبیبی یا حسین

جابرم بر تربتت عرض سلام آورده ام

آمدم با چشم گریان یا حبیبی یا حسین

گر چه چشم سر ندارم دیدمت با چشم دل

سر به نی، تن در بیابان یا حبیبی یا حسین

پاسخم ده گر چه می دانم تنت در کربلاست

سر بود در شام ویران یا حبیبی یا حسین

تا قیامت داغ لب هایت بود بر قلب من

ای به کامت آب، عطشان یا حبیبی یا حسین

نحر مهمان را که دیده تشنه لب بین دو نهر

ای به خون غلطیده مهمان یا حبیبی یا حسین

در فرات و مقتل و در صحنه ی جنگ و نماز

پیکرت شد تیر باران یا حبیبی یا حسین

زخم روی زخم روی زخم روی زخم بود

مرهم زخم فراوان یا حبیبی یا حسین

داغ روی داغ روی داغ روی داغ بود

بر روی داغ جوانان یا حبیبی یا حسین

سنگ بود و صورت و تیر جفا و قلب تو

خاک بود و جسم عریان یا حبیبی یا حسین

شعله بود و یاس بود و سیلی و رخسار گل

خار بود و برگ ریحان یا حبیبی یا حسین

کعب نی بود و تن اطفال و پای زخم دار

بر سر خار مغیلان یا حبیبی یا حسین

در محرّم روز عاشورا بریدند از تو سر

مثل ذبح عید قربان یا حبیبی یا حسین

از مدینه گریه کردم تا زمین کربلا

بر تو چون ابر بهاران یا حبیبی یا حسین

غسل کردم جامه ی احرام پوشیدم به تن

در طواف کعبه ی جان یا حبیبی یا حسین

دردمندی همچو «میثم» از تو می خواهد دوا

ای به درد خلق درمان یا حبیبی یا حسین

 

سازگار


تعداد بازديد : 73
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:35
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-اربعین باز بهشت کربلا عرصۀ محشر آمده از دل نینواییان نالۀ دلبر آمده ای دل زار عاشقان

امام حسین(ع)-اربعین

 

باز بهشت کربلا عرصۀ محشر آمده

از دل نینواییان نالۀ دلبر آمده

ای دل زار عاشقان رو بدیار عاشقان

بین به مزار عاشقان عاشق دیگر آمده

بلبل مست زار را راهی کوی یار را

جابر بی قرار را ناله ز دل بر آمده

آه کشیده دمبدم ناله زده قدم قدم

تا به کنار تربت سبط پیمبر آمده

سر زده صبح اربعین در غم لاله های دین

گلبن سرخ کربلا صحنۀ محشر آمده

ساقی آل فاطمه بگو به تشنه گان همه

که در کنار علقمه ساقی کوثر آمده

حسین در یم بلا زند به عاشقان صلا

که در کنار قتلگه دوباره مادر آمده

رسیده زینب از سفر به شانه پرچم ظفر

چنانکه مرتضی علی ز فتح خیبر آمده

گر چه از او در این سفر سنگ عدو شکسته سر

از همه سر فرازتر سوی برادر آمده

سفید گشته موی او قسم به آبروی او

که روز بر عدوی او ز شب سیه تر آمده

اوست عقیلة العرب روز یزید کرده شب

الا حسین تشنه لب خیز که خواهر آمده

دلا بنال همچو نی بسوز مثل شمع هی

که از کنار بزم نی، عصمت داور آمده

اشگ روانه از بصر داغ دوباره بر جگر

بهر گزارش سفر دختر حیدر آمده

خون ز دو دیده اش روان مثل چراغ کاروان

سوخته تا کنار آن قبر مطهّر آمده

به قامتش نشانه ها ز نقش تازیانه ها

کبود تن، سفید مو، سیاه معجر آمده

سکینه گریه در گلو لطمه زند به ماه رو

مگر عیان به چشم او شمر ستمگر آمده

رباب با سکینه اش دسته گل مدینه اش

خون جگر به سینه اش سراغ اصغر آمده

رها شوید ناله ها گریه کنید لاله ها

که باغبان به دیدن غنچۀ پرپر آمده

صبا به لاله های دین بگو که روز اربعین

سکینه بر زیارت علیّ اکبر آمده

امام و پیر ساجدین باسر شهریار دین

اشک فشان به دیدن پیکر بی سر آمده

سلام تو سلام من بر آن شهید بی کفن

که پیکرش چو پیرهن ز تیر و خنجر آمده

سلامی از عدد فزون بر آن شهید غرقه خون

که هم کلام خواهر از بریده حنجر آمده

سلام گرم «میثمش» به قطره قطرۀ دمش

که مکتب محرّمش شهید پرور آمده

 

سازگار


تعداد بازديد : 159
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین باز سراپا چو شمع سوخته ی محفلم اشک، شده خون دل آب شده حاصلم آتش سوز درون کرده ز

حضرت زینب(س)-اربعین

 

باز سراپا چو شمع سوخته ی محفلم

اشک، شده خون دل آب شده حاصلم

آتش سوز درون کرده زخود غافلم

زیارت اربعین گشته دعای دلم

هر نفسم در درون گشته صدای جرس

هر سخنم بر زبان نام حسین است و بس

بغض گلو گیر من آه مرا سلسله است

هر نفسم در درون ناله و صد سلسله است

قصه ی سوز درون فزون تر از حوصله است

طایر جان مرغ دل همره یک قافله است

قافله ای قد کمان قافله ای سرفراز

قافله ای سخت کوش قافله ای پاک باز

بعد چهل شب فراق صبح وصال آمده

هلال گم کرده ای مثل هلال آمده

فاطمه ی دوّم احمد و آل آمده

شیر زن کربلا با چه جلال آمده

عصمت صغری ست این دختر زهراست این

خطابه خوان حسین زینب کبری ست این

جابر دل سوخته جگر نوش کن

یار در آغوش توست خویش فراموش کن

آتش فریاد را به اشگ خاموش کن

از گلوی چاک چاک می شنوم گوش کن

یوسف زهرا دهد از دل خاک این پیام

ای همه ی فاطمه زینب کبری سلام

یاس کبود حسین خوش آمدی زینبم

بود و نبود حسین خوش آمدی زینبم

گفت و شنود حسین خوش آمدی زینبم

بر تو درود حسین خوش آمدی زینبم

چه ها کشیدی بگو هر آنچه دیدی بگو

سرو قد فاطمه چرا خمیدی بگو

تویی که خون مرا پیام آور شدی

تویی که بعد از حسین، حسین دیگر شدی

چرا کبود این چنین زپای تا سر شدی

چقدر ای خواهرم شبیه مادر شدی

تو روز حفظ امام فاطمه ی دیگری

تو یک زن استی ولی حسین را لشکری

تو در کمال و جلال فاطمه ی کاملی

تو با سر پاک من چراغ هر محفلی

تو بین هفتاد سر خطیب چل منزلی

کوکب اقبال من ستاره ی محملی

به موج موج بلا زیارتت کرده ام

میان طشت طلا زیارتت کرده ام

هنوز از خطبه ات به گوش من زمزمه است

هنوز فریاد تو شرار قلب همه است

هنوز گفتار تو چو آیت محکمه است

هنوز در نطق تو معجزه ی فاطمه است

زین اخ و زین امّ زین ابی خواهرم

تا که من استم حسین تو زینبی خواهرم

تو در صف کربلا سلاله ای داشتی

تو هر نفس آیت جلاله ای داشتی

تو شمع و پروانه ای، تو لاله ای داشتی

تو همره قافله سه ساله ای داشتی

تو کوه اندوه را زجای برداشتی

چرا سفیر مرا به شام بگذاشتی

تو کاخ بیداد را به خطبه لرزانده ای

تو بر تن و جان خصم شراره افشانده ای

تو محور عشق را به صبر گردانده ای

تو کنج ویرانه ها نماز شب خوانده ای

جهاد مرهون توست شهید مدیون توست

خدا به تو مفتخر حسین ممنون توست

بقای نورالهدی به زینب است و حسین

بقای دین خدا به زینب است و حسین

توسل انبیا به زینب است و حسین

تکامل کربلا به زینب است و حسین

زینب و صبر و رضا حسین و خون و قیام

به هر دو بادا درود به هر دو بادا سلام

 

سازگار


تعداد بازديد : 137
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین برغم زینب کبری همگی گریه کنید اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید ناله زد حضرت زه

حضرت زینب(س)-اربعین

 

برغم زینب کبری همگی گریه کنید

اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید

ناله زد حضرت زهرا همگی گریه کنید

بهر این روضه عظمی همگی گریه کنید

تاابد دیده من بهر غمت گریان است

عالم هستی منهای حسین زندان است

به خدا هیچ غمی مثل غم دلبر نیست

غیر دیدار برادر طلب خواهر نیست

ماتم پر محنی همچو غم معجر نیست

بدنش روی زمین بود ولیکن سر نیست

از غم توبه خدا چشم پر از نم داریم

زیر لب زمزمه و شور دمادم داریم

کاروان باز سوی کرببلا آمده است

همه دلخوشی خون خدا آمده است

زینب از این سفر پر ز بلا آمده است

بعد چل روز کنار شهدا آمده است

نوحه خوان زینب و طفلان همگی گریانند

روضه باز برای شهدا می‌خوانند

یک نفر بر سر قبر علی اکبر می‌رفت

مادری نیز به قبر علی اصغر می رفت

دختری هم به سوی ساقی لشکر می‌رفت

خواهری ناله کنان نزد برادر می‌رفت

دختری بر سرقبر عمویش جان داده

خواهری یاد غم روز دهم افتاده

یاد آن روز که سرها ز بدن گشت جدا

رفت انگشت و انگشتری خون خدا

یاد آن روز که غارت شد همه معجرها

وبه چشمان خودش دید در آنجا زهرا

لعنتی‌ها چه فجیعانه جسارت کردند

تو دعا کردی و نیزه به دهانت کردند

همه جا تیره شد و نیزه به ارباب زدند

سنگ بر چهره آن گهر نایاب زدند

با عصا بر بدن و پیکر بی تاب زدند

هرچه می‌گفت حسین ابن علی آب، زدند

خواهری گفت برادر به فدای بدنت

چه بلایی سرت آمد چه شده پیرهنت

 

حبیب باقر زاده


تعداد بازديد : 83
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین حسینیان دوباره غم به سینه ها شرر زند حدیث غربت و الم به ما سوا شرر زند نوای بنت

حضرت زینب(س)-اربعین

 

حسینیان دوباره غم به سینه ها شرر زند

حدیث غربت و الم به ما سوا شرر زند

نوای بنت مرتضی به کربلا شرر زند

امان ز ناله ای که بر دل خدا شرر زند

به قبله گاه عرشیان پیمبر وفا رسد

و یا امام صابران به دشت کربلا رسد

نماز سوی قبله ی شهادت آمده دگر

سفیر حق به مبداء ولایت آمده دگر

به کربلا محافظ رسالت آمده دگر

منادی حقیقت از اسارت آمده دگر

پرستوی حریم حق شکسته بال و پر شده

خدا ز غصه های او حزین و خونجگر شده

فرات ، بی صدا سر از خجالتش فرو برد

سرشک دانه دانه اش ز آب آبرو برد

دریغ زینب آبی از فرات بر گلو برد

اگر دعا کند زمین فرات را فرو برد

به آب نه که خاک را ز اشک دیده تر کند

توان نمانده در تنش ز قتلگه گذر کند

ستاره ای که نور را به خاک جستجو کند

به جستجوی لاله ها به دشت غصه رو کند

چه زائری که مرگ خود ز یار آرزو کند

میان گریه با گلش به ناله گفتگو کند

منم که در محبتت فنا شدم حسین من

چهل صباح شد ز تو جدا شدم حسین من

فناء فی الحسینم و به شور غم عجین شدم

حدیث عشق نابم و اساس ملک دین شدم

شهاب ثاقبم که با غم و بلد قرین شدم

موذن نماز غم به ظهر اربعین شدم

اخا اخا همیشه شد ترنم سرود من

بگو بگو خوش آمدی شقایق کبود من

به پا نموده سینه ام بساط اشک و ناله را

ربوده روزی از کفم شراره باغ لاله را

مگیری یا اخا ز من سراغ آن سه ساله را

سپرده ام به دست خود به خاک آن غزاله را

حقیقت تو جلوه گر ز تربت رقیه شد

سر بریده شاهد شهادت رقیه شد

 

سید محمد میرهاشمی


تعداد بازديد : 145
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:32
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-اربعین خون دل، اشک دیده آوردم جان بر لب رسیده آوردم این گلابی که ریزد از چشمم بهر گله

امام حسین(ع)-اربعین

 

خون دل، اشک دیده آوردم

جان بر لب رسیده آوردم

این گلابی که ریزد از چشمم

بهر گلهای چیده آوردم

بر بدنهای چاک چاک، خبر

از سران بریده آوردم

خیز ای باغبان باستقبال

لالۀ داغدیده آوردم

دسته گلهای گلستانت را

جامه بر تن دریده آوردم

نازنین نازدانه‌هایت را

رنگ از رخ پریده آوردم

بار هجرت بدوش خود بردم

سرو قدّ خمیده آوردم

دست خالی نیامدم ز سفر

داغ طفل شهیده آوردم

این سیه جامه را که می‌بینی

ز آن به خاک آرمیده آوردم

"میثم" رو سیاه را بدَرَت

اشک بر رخ چکیده آوردم

 

سازگار


تعداد بازديد : 95
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:31
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین کاروان اربعینی ها سلام خاندان خسته ی مولا سلام ای حرم های خدا خوش آمدید محترم

حضرت زینب(س)-اربعین

 

 

کاروان اربعینی ها سلام

خاندان خسته ی مولا سلام

ای حرم های خدا خوش آمدید

محترم های خدا خوش آمدید

خسته اید از راه طولانی همه

دسته گل های بنفش فاطمه

ای سواران، این دیاری آشناست

یادتان می آید، اینجا کربلاست

بار بگشایید و خیمه بر کنید

از فرات ای تشنگان لب تر کنید

ای ریاحین حسین فاطمه

از سر ناقه چرا بی واهمه

خوشتن را اینچنین می افکنید

مثل برگی بر زمین می افکنید

کیست این بانو، خمیده می دود

چادر خود را کشیده می دود

می دود سمت مطاف عالمین

تا بگیرد در بغل قبر حسین

کیست این، با شور و ناله آمده؟

پیش مولا بی سه ساله آمده

این زنی که نیمه جانش بر لب است

زینب است و زینب است و زینب است

او علی و فاطمه، او مجتباست

در عزاداری مقدم بر شماست

تا که بانو سوز دل آغاز کرد

عقده ها را از گلوها باز کرد

کربلا را داد شور دیگری

کرد آن زهرا جبین نوحه گری:

ای برادر خواهرانت را ببین

خیز از جا دخترانت را ببین

دختران پای تا سر سوخته

خواهران مو و معجر سوخته

این عزاداران که ناکام آمدند

مستقیم از کوفه و شام آمدند

گریه بر غمهات ای سالار دین

در گلوشان حبس شد یک اربعین

خیز از جا اشک ها را پاک کن

در کنار خویش ما را خاک کن

بعد تو ای شاهراه زندگی

ای امید و تکیه گاه زندگی

روز و ماه و سال ما را می کشد

روضه ی گودال ما را می کشد

روضه افتادنت از پشت زین

روضه ی افتادنت روی زمین

تیر بود و تیغ بود و سنگ بود

لشگری با پیکرت در جنگ بود

کار دشمن با تنت بالا گرفت

بس که نیزه در وجودت جا گرفت

ظهر عاشورا برایم شد سیاه

تا که شمر آمد میان قتلگاه

عرش بود آن لحظه در جوش و خروش

یا بُنَیَّ می رسید آنجا به گوش

روبروی چشمهای مادرت

شد جدا از پیکر پاکت، سرت

 

امیر عظیمی


تعداد بازديد : 93
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین عزیز فاطمه برخیز بهر استقبال که زینب آمده با یک جهان شکوه و جلال اگر چه سرو قدش

حضرت زینب(س)-اربعین

 

عزیز فاطمه برخیز بهر استقبال

که زینب آمده با یک جهان شکوه و جلال

اگر چه سرو قدش را شکسته کوه غمت

به بام چرخ نهاده لوای استقلال

به سربلندی خورشید آمده زسفر

اگر چه خود الف قامتش خمیده چو دال

پیام خون گلوی تو را رسانده به عرش

اگر چه گشته در این راه حرمتش پامال

کنار ماه رخت سوخت سوخت چون خورشید

هلال روی تو دید و خمید همچو هلال

قسم به خون گلویت که چارده قرن است

محرّم و صفرت زنده تر شود هر سال

قسم به خاطره ی اربعین و عاشورا

بقای خون تو بی صبر زینب است محال

خروش زینب کبری به شام ثابت کرد

که فتح خصم ستم پیشه خواب بود و خیال

هر آنچه دید در این راه دختر زهرا

جمیل بود جمیل و جمال بود جمال

جفای کوفه و بازار شام و بزم یزید

به داغدیده بود سخت تر ززخم قتال

در این فراق چهل روزه منزل بوده هر روزم

هزار ماه مصیبت هزار سال ملال

گذارش سفر از من بپرس کاوردم

قد کمان، سر بشکسته در جواب سؤال

زقهرمانی خود بر تو شاهد آوردم

ببین به جسم کبودم مدال روی مدال

هلال من سر نی بود و مردم کوفه

نگاه دوخته بودند بهر استهلال

به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان

به شهر شام شد از عترت تو استقبال

دو چشم باز تو می گفت شامیان نزنید

کنار نیزه ی من تازیانه بر اطفال

رقیّه ی تو کتک خورد و التماس نکرد

به استقامت طفل یتیم خویش ببال

در این فراق چهل روزه در چهل کمنزل

نگاه من به جمال تو بود در همه حال

زدوری تن و نزدیک با سرت بودن

گهی فراق تو امّ کشته است و گاه وصال

دو چشم زینبت از خون دل شده دریا

لب سکینه ات از تشنگی زده تبخال

یزید چوب به لب هات می زد و می زد

به سوی طشت طلا روح دخترت پر و بال

سفیر کوچک تو ماند در خرابه ی شام

رساند مکتب ایثار را به اوج کمال

رواست اشگ شود خون به دیده ی «میثم»

که کشتن تو به ماه حرام گشت حلال

 

سازگار


تعداد بازديد : 83
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین کاروان آمده و برگ خزان می ریزد باز از چشم حرم دُرِّ گران می ریزد هرکه دنبال گل

حضرت زینب(س)-اربعین

 

کاروان آمده و برگ خزان می ریزد

باز از چشم حرم دُرِّ گران  می ریزد

هرکه دنبال گل گمشده ای می گردد

درد از عاطفه های نگران می ریزد

راه بگشای که بانوی حرم می آید

سوز هجر است که از قدکمان می ریزد

دستها باز شده تا که به سرها بزنند

خاک غم روی سر سینه زنان می ریزد

صاحب پیرهن کهنه کجا افتاده

بوسه هایی است که بر جای سنان می ریزد

هر یتیمی به شهیدی گله ای می گوید

خون دلهاست که از داغ جوان می ریزد

مادری در پی گهواره شش ماهۀ خود

تَه گودال به سر خاک ، نهان می ریزد

مَشکی از آب به دستان سکینه است چو طفل

به روی قبر عمو آب روان می ریزد

گوئیا وقت نماز است که با یاد علی

از لب سید سجاد اذان می ریزد

همه هستند ولی دختر دردانه کجاست

گوئیا گوشۀ ویرانه زبان می ریزد

نه بجا مانده خیامی ، نه امامی ، نه دلی

خواهری مانده که هر زمزمه ، جان می ریزد

آری یک قافلة فاتح و پیروز رسید

اشک شوق است که با آه و فغان می ریزد

***

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 213
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین کربلا بر تن تو جان آمد باز بهر تو میهمان آمد آمده بر طواف کعبه ی عشق میهمان مدی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

کربلا بر تن تو جان آمد

باز بهر تو میهمان آمد

آمده بر طواف کعبه ی عشق

میهمان مدینه ای زدمشق

در صدای جرس بود خبری

خبر از درد و داغ تازه تری

نغمه ی آب آب می آید

خون زچشم رباب می آید

دشت، لبریز بانگ واویلاست

بر جگر داغ لاله ی لیلاست

زینب از اشک آب آورده

بر شهیدان گلاب آورده

کاروان، دختران فاطمه اند

زائر قتلگاه و علقمه اند

بوی عطر مدینه می آید

یابن زهرا! سکینه می آید

دخترت با دو چشم دریایی

جای عبّاس کرده سقّایی

خون دل جای لاله آورده

داغ طفل سه ساله آورده

جابرا! روح شو بزن پر و بال

تا کنی از امامت استقبال

عین حقّ را فروغ عین آمد

علی دوّم حسین آمد

جابرا! نکته ای است سر بسته

دست او را ببوس آهسته

اینکه باشد وجود، پابستش

اثر سلسله است بر دستش

باز کن دیده بر ملاقاتش

سر از تن جداست سوغاتش

قصّه ی درد شام آورده

خبر از سنگ بام آورده

عوض مُشک و لاله و عنبر

بر سرش ریختند خاکستر

زائران مزار شش گوشه

اشگشان زاد و آهشان توشه

جسم صد چاک سیّد الشّهدا

می دهد از درون خاک ندا

کای پیام ولایتت بر لب

ای زبان حسین یا زینب!

ای صدای خدا ترانه ی تو

پرچم فتح من به شانه ی تو

ای بتول محمّدی زینب

دخت زهرا خوش آمدی زینب

ای زبان ائمّه در کامت

فتح قرآن به خطبه ی شامت

ای مرا همسفر چهل منزل

من فراز نی و تو در محمل

من که تا حشر، عالم افروزم

خطبه های تو کرده پیروزم

کوفه شد با خروش تو خاموش

من سر نی شدم سرا پا گوش

ذوالفقار زبان تو دیدم

از تو فریاد خویش بشنیدم

من که خود آفتاب توحیدم

سایبان سر تو گردیدم

با سرم شمع محفلت گشتم

همه جا دور محملت گشتم

چون به شام غمت عبور افتاد

نگهم بر رخت زدور افتاد

از سر نیزه می زدم پر و بال

تا کنم با سر از تو استقبال

سر عبّاس در ورود به شام

از سر نیزه بر تو کرد سلام

شهدا شمع محفل گشتند

همه گی به دور محملت گشتند

ای زبان تو ذوالفقار علی

افتخار من افتخار علی

هر دو کردیم یاری اسلام

من به تیغ و تو با خطابه به شام

چون به طشت طلا تو را دیدم

از تو خواهر به خوش بالیدم

گفت با چوب خیزران لب من

مرحبا مرحبا به زینب من

ای حسین از تو سرفراز بیا

وی مرا جان رفته باز بیا

آفرین بر تو و خطابه ی تو

بر نماز شب خرابه ی تو

ای به نطق تو زنده نام علی

همه ی فاطمه تمام علی

غربت کوفه ات کبابم کرد

خون پیشانی تو آبم کرد

من که اسلام گشته مرهونم

به تو و همّت تو مدیونم

گر چه مادرم کتک خوردی

پرچم فتح با خود آوردی

راستی خواهرم! رقیّه کجاست؟

دخترم دخترم رقیّه کجاست؟

یاد آن شب که خواند دختر من

در کنار تو روضه ی سر من

سر من بود روی دامن او

روح، پرواز کرد از تن او

بال زد پیش چشم خون بارت

گفت عمّه خدانگهدارت

از دیار اسارت آمده ای

خوش به قصد زیارت آمده ای

کوثر کوثر ای بتول بتول!

زائر من زیارت تو قبول

تا جهان محفل عزاداری است

اشگ «میثم» به غربتت جاری است

 

 

سازگار
 


تعداد بازديد : 159
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:29
نویسنده:
نظرات(0)
اربعین باز هم رخت عزا بر تن كنید آه ای زنجیرها شیون كنید دسته های سینه زن! جاری شوید واژه ها، گرم

اربعین

 

باز هم رخت عزا بر تن كنید

آه ای زنجیرها شیون كنید

دسته های سینه زن! جاری شوید

واژه ها، گرم عزاداری شوید

روی نعش ماه، با حالی حزین

می چكد از آسمان گل بر زمین

عشق آمد بر بر دلم مجنون نوشت

اربعین را با خطی از خون نوشت

روی لب فریاد حیدر حیدر است

اربعین آغاز شوری دیگر است

اربعین آیینه ای از كربلاست

انتها نه! ابتدای ماجراست

کربلا هرچند ما را مقصد است

اربعین آغاز راهی ممتد است

باز هم صحرای محشر می شود

كربلا در دل مكرر می شود

ناله ها چون آه در دل مانده اند

ناقه ها از گریه در گل مانده اند

چشم ها، سرچشمه بیداری اند

اشك ها، تفسیر زخمی كاری اند

ابرهای غصه در تاب و تب اند

لاله های دشت،  اشك زینب اند

آه، زینب، زینب عالی مقام

آه زینب، از قیامت تا قیام!

...

می وزد عطر شهیدان باز هم

می دود در كوچه طوفان باز هم

دسته ها جمعند با سوز و فغان

آسمان گردیده امشب نوحه خوان

آسمان تا نوحه اش را دم گرفت

كوچه های شهر را ماتم گرفت

نوحه خوان! از پیكر بی سر بخوان!

باز هم از روضه اكبر بخوان

بار دیگر از صمیم سوز جان

روضه عباس را با من بخوان

هان بگو، از كاروان غم بگو

ماجرای عشق را نم نم بگو

با دلی آكنده از اندوه و غم

یاد كن از حضرت سجاد هم

هان بخوان از روزهای بی كسی

از شب دلشوره و دلواپسی

از چهل شب جوشش غم از زمین

از چهل شب داغ های آتشین

از چهل شب داغ و درد و اضطراب

از صدای ناله های آب آب

از هجوم خیزران بر لب بگو

سینه سوزان است از زینب بگو

آنكه چون شیر است در دشت بلا

هان بگو از قهرمان كربلا

از نگین خاتم پیغمبری

از شكوه خطبه های حیدری

آنكه در اوج حیا و اقتدار

حرف می زد با زبان ذوالفقار:

كربلا جز عشق و شیدایی نبود

هرچه دیدم غیر زیبایی نبود

روی لب فریاد حیدر حیدر است

اربعین آغاز شوری دیگر است

می رود از شام تا صبح حجاز

كاروانی سربلند و سرفراز

 

عبدالرحیم سعیدی راد

تعداد بازديد : 85
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:24
نویسنده:
نظرات(0)
سینه ای تنگ ودلی بی تاب دارم پس ازتو نه غذا نه خواب دارم برای آنکه قبرت را بشویم ز دریای دو چشمم آب

سینه ای تنگ ودلی بی تاب دارم 

پس ازتو نه غذا نه خواب دارم

برای آنکه قبرت را بشویم

ز دریای دو چشمم آب دارم

شاعر : محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 301
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:21
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مناجات-اربعین کاش پایِ دلِ ما هم به نوایی برسد اربعینی ، حرمی ، کرب و بلایی برسد آری آ

امام حسین(ع)-مناجات-اربعین

 

کاش پایِ دلِ ما هم به نوایی برسد

اربعینی ، حرمی ، کرب و بلایی برسد

آری آقاتر از آنی تو که راهم ندهی

دارم امید که از دوست ندایی برسد

خاک پای همه زوّارِ تو روی چشمم

این غباری است که از تازه هوایی برسد

در دل این همه جمعیّت مشتاق گُمم

مگر الطاف کریمی به گدایی برسد

من هم انگار گُل گمشده دارم آقا

شاید از حنجر بُبریده صدایی برسد

این همه مرهم پا ، پیشکشِ زوّارت

به یتیم تو نشد مرهم پایی برسد

کاش از کعبه بخوانند مرا کرب و بلا

یا که از کرب و بلا ، حکم ولایی برسد

همه آماده لبیک به ارباب شویم

که هنوز از لب خشکیده ندایی برسد

یالثارات ! مهیای قیامی باشید

که زمان طلبِ خون خدایی برسد

پای شش گوشۀ تو عرش الهی است حسین

کِی شود عاشق دلخسته به جایی برسد

روزیِ ما اگر این فرصت دیدار نشد

کاش از مشهدتان اذن رضایی برسد

نیمه شبهای بقیع نیز صفایی دارد

کاش بر خاک حسن صحن و سرایی برسد

***

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 327
جمعه 14 آذر 1393 ساعت: 9:34
نویسنده:
نظرات(2)
امام حسین(ع)-اربعین خبـــر فـوری ست ! خیلی فـوق العاده خبـــــر را یک نفــر با گــــــــــــــریه

امام حسین(ع)-اربعین

 

خبـــر فـوری ست ! خیلی فـوق العاده

خبـــــر را یک نفــر با گــــــــــــــریه داده

بــه همراه ِ همـــه "مهــــــدی" زهـــرا

نجــف تا کـــــــــــــــــربلا ، پای ِ پیــــاده

 

سیدامیرحسین میرحسینی

تعداد بازديد : 193
جمعه 14 آذر 1393 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(1)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 25
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف