اشعار مهدوی عج - 6

اشعار مهدوی عج - 6

اشعار مهدوی عج - 6

اشعار مهدوی عج - 6

اشعار مهدوی عج - 6
اشعار مهدوی عج - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سحر که ناله ی پر درد در گلوی من است

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

سحر که ناله ی پر درد در گلوی من است

زجا بلند شوم وقت گفتگوی من است

مرور می کنم ایام عمر می بینم

هزار راه نرفته است رو بروی من است

همین یکی دو سه قطره ز اشک هم دارم

قسم به چشم تو ته مانده سبوی من است

تو ناز می کنی و من پی تو سرگردان

چه بی اثر همه اوقات جستجوی من است

چه گویم از غم هجران همین بس ای اقا

برای نافله با خون دل وضوی من است

به خاک چادر زهرا قسم که اشک حسین

تمام ثروت عمر است و آبروی من است

میان روضه  خدا شاهد است من می فهمم

نگاه مرحمت مادرت به سوی من است

به این دو دیده ی گریان خویش می نازم

نَمی ز چشمه ی کوثر میان جوی من است

به هر چه عشق قسم می خورم شب جمعه

زیارت حرم جدت آرزوی من است

غروب سرخ حریم حسین دیدنی است

صدای روضه ز لبهای تو شنیدنی است

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 37
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:47
نویسنده:
نظرات(0)
مست آن است که از باده سبو بر دارد

امام زمان(عج)-مناجات محرمی-شب سوم

 

مست آن است که از باده سبو بر دارد

چشم امید ز هرکس به جز او بر دارد

یار عیسى به نفسم زنده کند عالم را

گر لب از لب به دم قدسى هو بردارد

در قنوت سحرى نامه به آب اندازیم

یار وقت گذرش نامه ز جو بردارد

اى که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد

گو به غم پنجه ی خود را ز گلو بردارد

آنقدر پیرُهن عصمتِ من پاره شده

سخت با سوزن خیاط رفو بردارد

عاشق آن است که تطهیر کند دل با اشک

سحر از دیده ی تر آب وضو بر دارد

حُسن ظن داشتنِ عاشق از آنجا پیداست

که رسد هر چه ز معشوق نکو بر دارد

پیر ویرانه غیورانه اراده فرمود

سنت سَبِ على را ز عدو بردارد

داد زد در وسط بزم شراب اى عمه

چوب تر را ز لب خشک بگو بردارد

بعدِ زینب چه کسى جز من اجازه دارد

بوسه اى با لب خونین ز گلو بردارد

سینه گر ضربه خورَد زود نفس میگیرد

واى اگر دنده ی دختر کمى مو بر دارد

معجرم را به سر نیزه چو پرچم دیدم

نرسد چون قد من، باید عمو بردارد

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 81
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:46
نویسنده:
نظرات(0)
ای که گره ز کار دلم باز میکنی

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

ای که گره ز کار دلم باز میکنی

جانم به  لب رسیده  چرا ناز میکنی

مثل همیشه تا که ز تو دور می شوم

با یک نگاه عاشقی آغاز میکنی

در انتظار سیصد و سیزده نفر

عمری بود که صحبت سرباز میکنی

صاحب  نفس بیا و به داد دلم برس

ای آنکه با دعای  خود  اعجاز  میکنی

تاکه به روی بال و پرم دست می کشی

دل را زعشق لایق پرواز میکنی

در بین گریه کردنم احساس می کنم

داری محبتت به من  ابرازمی کنی

تا که  در عاشقی به در بسته می خورم

با یک سلام در به رویم باز میکنی

دل چون شکست  نی لبک  یارمی شود

آهی  کشی و سوز دلم  سازمیکنی

در وقت مرگ بر دلم افتاده ای  حبیب

این رو سیاه را تو سر افراز میکنی

با  یک  نگاه  تا  به  خدا  می  بری  مرا

کی  یک غروب کرب و بلا می بری مرا

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 79
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:45
نویسنده:
نظرات(0)
آخر امام شیعیان می آیی از راه

امام زمان(عج)-مناجات محرمی-شب تاسوعا

 

آخر امام شیعیان می آیی از راه

ای ماهِ از دیده نهان می آیی از راه

از این سفر محض دعای بی قراران

ای مهدیِ صاحب زمان می آیی از راه

تا که بخوانی بر فرازِ بام کعبه

نام علی را در اذان می آیی از راه

در هیبتت از حیدر و در چهره ی خود

از مادرت داری نشان می آیی از راه

تا که بگیری انتقام عمه ات را

از کوفیان و شامیان می آیی از راه

با ذوالفقار از پای کعبه سمتِ شامات

پای ضریح عمه جان می آیی از راه

تو وعده دادی که بیایی حتم دارم

روزِ قرارِ عاشقان می آیی از راه

آقا کجایی تا کمی روضه بخوانی؟

یک صبح جمعه روضه خوان می آیی از راه

حس می کنم با نوحۀ معروفِ عباس : ...

" ای ساقیِ لب تشنگان "  می آیی از راه

 

مهدی مقیمی


تعداد بازديد : 101
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:45
نویسنده:
نظرات(0)
به سویِ ما اگر از سویتان نگاهی هست

به سویِ ما اگر از سویتان نگاهی هست
برایِ گریه ی مان حالِ روبراهی هست

"تنت به نازِ طبیبان نیاز مند و مباد"
تو گریه می کنی آنقدر که نگاهی هست

به تکیه آمده ام تا به عرش تکیه کنم
همینکه بیرقتان هست تکیه گاهی هست

لباس مشکیِ مان رو سفیدمان کرده
گذشت عُمر و غمی نیست این سیاهی هست

چه داشتیم که ما را خرید مادرتان
در این بساط کمی اشک هست و آهی هست

به سوی کرببلا ایستاده می میرم
هزار شکر که در سینه قبله گاهی هست

حسین گفتم و زینب حرم به ما بخشید
همیشه لطفِ شما هست و سر پناهی هست

گَهی به سویِ مدینه گَهی به کربُبلا
ببین که محملِ زینب سرِ دو راهی هست

"بیا مدینه رویم"بهانه اش این بود
میانِ قافله ام طفلِ بی گناهی هست


(حسن لطفی)
 


تعداد بازديد : 169
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:35
نویسنده:
نظرات(0)
آهی کشید گریه ی ما را درآورید

آهی کشید گریه ی ما را درآورید
ما را کُشید و شالِ عزا را دراورید

ما داد مثلِ پیرِ جوانمرده می زنیم
وقتی صدایِ گریه ی ما را در آورید

ما را شبیهِ جمعِ عزادارها کنید
رختِ سیاه کهنه عبا را درآورید

چشم انتظارِ خرجیِ امسالِ هیئتیم
از شالِ خویش رزقِ گدا را در آورید

ما را عوض کنید خداتان عوض دهد
از آستین دست دعا را در آورید

ما را مریض کرده گناهانِ نو به نو
از تربتِ حسین شفا را درآورید

این دل برای داغ شما بود و شد سیاه
زنگار بسته ایم جلا را درآورید

درد و بلایتان به سر ما،نفس دهید
بیمار آمدیم دوا را در آورید

ما را حسین کشته شما را به جدتان
امشب براتِ کرببلا را در آورید

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 55
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:35
نویسنده:
نظرات(0)
چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را می کِشد

چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را می کِشد
منتِ این اشکها را  لطفِ آقا می کِشد

در کجا می آیی و گیسو پریشان می کنی
می کُشد ما را غمت تا آه زهرا می کِشد

آخرِ این روضه گردی هایِ ما خیر است خیر
عاقبت دستِ تو دستی بر سرِ ما می کِشد

تا که مجنون می شود بیمار راحت می شود
آه مجنون دارد اما درد،لیلا می کِشد

نوکری کردیم اما کار دست دیگریست
بارِ ما را حضرت زهرا همین جا می کِشد

ما خرابش میکنیم و او درستش می‌کند
خوب معلوم است خانوم نازِ ما را می کِشد

ما گناه آلوده ایم اما عروجِ ماست اشک
گریه کن با گریه اِی دل کار بالا می کشد

گفت عقبای خودت را صرف دنیایت مکن
می روی دنبال آن،دنیا ولی پا می کِشد

خوب شد هستی وگرنه عمه ات غش می کند
روضه خوان تا ناله های وا حسینا می کشد


حسن لطفی
 


تعداد بازديد : 69
سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 8:32
نویسنده:
نظرات(0)
مردم از هجرش ولی چشمی برایم تر نکرد هیچ دستی خاک بی اخلاص ما را زر نکرد

مناجاتی _ امام زمان عجل الله تعالی فرجه

مردم از هجرش ولی چشمی برایم تر نکرد
هیچ دستی خاک بی اخلاص ما را زر نکرد

شد کبوتر پر، پرستو پر ، و هم گنجشک پر
نوبت من که کلاغم شد مرا او پر نکرد

در نبود او همه ذرات عالم شاهدند
نوکرش یک لحظه را هم خوب و خرم سر نکرد

ما فقط با نام "مهدی" اسم در کردیم و او
لحظه ای با اسم ما نام خودش را در نکرد

با همه گفتم که دیدم یک سحر او را ولی
هیچ کس حرف من غمدیده را باور نکرد

دور افتاد از سرای مستی و دلدادگی
هر کسی گریه برای دوری دلبر نکرد

هر چه از او شعر گفتم درب "دیدن" وا نشد
شه نظر یک دم به جان عاشق "جعفر" نکرد

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir

 


تعداد بازديد : 145
یکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 9:48
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج) مناجات روزعرفه-زمزمه هر سال عرفه دلم می‌گیره از هجر تو دم به دم می‌گیره آشفته و بی‌

امام زمان(عج) مناجات روزعرفه-زمزمه

 

هر سال عرفه دلم می‌گیره

از هجر تو دم به دم می‌گیره

آشفته و بی‌قرار و خسته

بازم دلامونو غم می‌گیره

 

توی شب غم سحر نیومد

امید چشای تر نیومد

بازم منم و چشم انتظاری

خورشید من از سفر نیومد

 

دلتنگی‌مو جمعه‌ها میارم

تو محراب جمکران می‌بارم

اما همه آرزومه آقا

آخر رو پای تو سر بذارم

 

لب تشنه ولی تشنه‌ی نورم

احساس می‌کنم که از تو دورم

باشه دل من شبیه سنگه

اما برا تو سنگ صبورم

 

دلخسته‌ام از فراق و غربت

کاشکی دعاهام بشه اجابت

کاشکی یه شب جمعه بیائی

در سایه‌ی تو بریم زیارت

 

وقتی تو حرم قیامتیه

وقتی که شب زیارتیه

آتیش می‌گیره دل از فراقش

سهم دل من بی‌طاقتیه

 

بی‌تاب بهشت عالمینم

در حسرت بین‌الحرمینم

دلتنگ طواف کربلا و

دلتنگ زیارت حسینم

 

روضه می‌گیره بوی گل یاس

قلبم می‌شه غرق شور و احساس

وقتی می‌شه حرف لب تشنه

دل پر می‌زنه تا کف‌العباس

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 125
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:54
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)مناجات-امام باقر(ع) شهادت -فاجعه منا شبی میان همین روضه ها قبولم کن به حرمت غم آل عبا ق

امام زمان(عج)مناجات-امام باقر(ع) شهادت -فاجعه منا

 

شبی میان همین روضه ها قبولم کن

به حرمت غم آل عبا قبولم کن

درون سینه ی من حبّ مرتضی جاریست

به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن

برای اینکه به وصل تو دلربا برسم

گذاشتم همه را زیر پا، قبولم کن

ز لطف بی حدت آقا که کم نمی آید

بیا کرم کن و این دفعه را قبولم کن

گناه کرده ام آقا، ببخش، شرمنده

قبول، من بدم امّا شما قبولم کن

سلام منتقم کشته های دشت منا

به غربت شهدای منا، قبولم کن

به حق آن شهدایی که تشنه جان دادند

شبیه تشنه لب کربلا، قبولم کن

**

به ناله های جگر سوز حضرت باقر

به روضه خوان غم نینوا قبولم کن

به لحظه های پر از ماجرای کوفه و شام

به رأس رفته روی نیزه ها قبولم کن

***

 

وحید محمدی


تعداد بازديد : 113
جمعه 19 شهریور 1395 ساعت: 11:40
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مناجات امام زمان(عج) چقدر دغدغه داری وصال سر برسد دوباره یار سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه د

شعر مناجات امام زمان(عج)


چقدر دغدغه داری وصال سر برسد

دوباره یار سفر کرده از سفر برسد

چقدر دغدغه داری که رو سفید شوی

به حد وسع برای فرج مفید شوی

 چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی

چه روزها که فقط منفعت پرست شدی

چقدر محضر او دیده‎ی تر آوردی  

ادای منتظران را فقط درآوردی

بیا به کار بیاییم انحطاط بس است

عمل کنیم که بازی با لغات بس است

بیا که مونس شب‎های خلوتش باشیم

به جای ننگ شدن باز زینتش باشیم

بیا که جز درش ز هر دری جدا باشیم

کنار او همه راهی کربلا باشیم

خدا کند که بسوزیم آه گریه کنیم

بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم

بخواند از بدنی که به بوریا مانده

که داغ او به دل اهل روستا مانده

شاعر؟؟؟

 


تعداد بازديد : 119
سه شنبه 16 شهریور 1395 ساعت: 12:32
نویسنده:
نظرات(0)
صبا اگر که شنیدی سحر کلام مرا برو به خوشگل زهرا رسان سلام مرا تو را خدا اگر از کوی او گذر کردی به محض

مناجاتی امام زمان عج گریز روضه حضرت علی اصغر ع
"هدیه شب جمعه"

صبا اگر که شنیدی سحر کلام مرا
برو به خوشگل زهرا رسان سلام مرا

تو را خدا اگر از کوی او گذر کردی
به محضرش تو رسیدی و دیده تر کردی

به او بگو که من از هجر شعله ور شده ام
برای اهل محل زجر و درد سر شده ام

کمی ز روز گذشته شکسته تر شده ام
شکر نخورده ام و مثل نیشکر شده ام

به او بگو که در این خانه جای او خالیست
و قوت غالب ما اشک و ناخوش احوالیست

به جای من بغلش کن ز روش بوسه بگیر
هزار مرتبه بر شانه اش بیفت و بمیر

به جای من تو به پایش بیفت و ضجه بزن
به پای ناحیه هایش بیفت و ضجه بزن

براش روضه نخوان او خودش دم روضه است
میان دیده ی او جای شبنم روضه است

از او بخواه برایت بخواند از مهتاب
ز ماه تشنه ی گهواره و ز طفل رباب

از او بپرس چگونه رباب آه کشید
رباب با دل زار و کباب آه کشید....

رباب بود و حرم بود و اشک و گهواره
حسین بود و علی بود و حنجری پاره

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 61
پنجشنبه 11 شهریور 1395 ساعت: 11:08
نویسنده:
نظرات(0)
عابر دم عبور اگر غصه می‎خورد از غربتش میان گذر غصه می‎خورد دیگر کسی به خیمه‎ی او سر نمی‎زند می‎ا

عابر دم عبور اگر غصه می‎خورد
از غربتش میان گذر غصه می‎خورد

دیگر کسی به خیمه‎ی او سر نمی‎زند
می‎ایستد خودش دم در غصه می‎خورد

خیلی ز دردهای گدا درد می‎کشد
بر حال ما شبیه پدر غصه می‎خورد

دنبال سوز ماست، به فکر نجات ماست
وقتی که می‎دهیم ضرر غصه می‎خورد

از دست شیعیان چقدر گریه می‎کند
از دست شیعیان چقدر غصه می‎خورد

ما بی‏‎خیال بی‎کسی او شدیم و یار
در گوشه‎ای سحر به سحر غصه می‎خورد

او بانی زیارت کرب و بلای ماست
جامانده‎ایم ما ز سفر غصه می‎خورد

امروز هم دوباره به گودال رفته است
دارد برای نیزه و سر غصه می‎خورد

شاعر؟؟؟


تعداد بازديد : 71
سه شنبه 09 شهریور 1395 ساعت: 18:02
نویسنده:
نظرات(0)
حس من این است هردم بی وفاتر می شوم دائما از یوسف زهرا جداتر می شوم اشک هایش را نمی فهمد دل آلوده ام

حس من این است هردم بی وفاتر می شوم

دائما از یوسف زهرا جداتر می شوم

اشک هایش را نمی فهمد دل آلوده ام

هر چه یادم می کند بی اعتناتر می شوم

بنده ای بی دست و پا هستم، زمان معصیت…

… دست و پا گم می کنم، بی دست و پاتر می شوم

جای من العفو می گوید که راهم می دهند

من ولی جای تشکر بی حیاتر می شوم

با همه رسوایی ام وقتی به دادم می رسد

با نگاه مهربانش آشناتر می شوم

هر چه هم بد باشم آخر سائل این خانه ام

با گدایی کریمان پر بهاتر می شوم

بر دل آلوده ی خود آب و جارو می زنم

چون که با این گریه کردن با صفاتر می شوم

در میان روضه از نفسم رهایم می کنند

با سلامی بر حسین از خود رهاتر می شوم

درد من جان کندن آقا است زیر نیزه ها

حاجت درمان ندارم، مبتلاتر می شوم

 

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 107
شنبه 06 شهریور 1395 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(0)
چون پشیمان نیستیم آقا پریشان می شود فعل ما می بیند و هر روز گریان می شود قلب او از دست ما خون است، غص

چون پشیمان نیستیم آقا پریشان می شود

فعل ما می بیند و هر روز گریان می شود

قلب او از دست ما خون است، غصه می خورد

بس که ما در غفلتیم از غصه نالان می شود

ما خطا کردیم، آقا دید و بر ما اشک ریخت

جای نفرین از خدا خواهان غفران می شود

از من و تو قلب او هر چند خیلی خون شده

خیر حق را بهر ما همواره خواهان می شود

دیدن نامحرمان دیدار او از ما گرفت

دیدنش تنها نصیب چشم پاکان می شود

ما به شهر معصیت ساکن شدیم و غافلیم

از گل نرگس که ساکن در بیابان می شود

خود نظر دارد که نامش بر لب ما جاری است

ور نه باغ گل کجا در کنج ویران می شود

روز و شب یاد لب عطشان جدش می کند

روضه خوان مقتل شاه شهیدان می شود

وقت غارت کردنش آمد صدا زد خواهرش

این حسین توست یا جدا که عریان می شود

 

حاج مجتبی قاسمی


تعداد بازديد : 129
پنجشنبه 04 شهریور 1395 ساعت: 10:07
نویسنده:
نظرات(1)
ما کجا؟ مونس تنهایی دلدار شدن سال‎ها انس گرفتیم به سر بار شدن کم‎کم از چشم می‎افتند ز تو بی‎خبران

ما کجا؟ مونس تنهایی دلدار شدن
سال‎ها انس گرفتیم به سر بار شدن

کم‎کم از چشم می‎افتند ز تو بی‎خبران
آخر غفلت ما چیست به جز خوار شدن

شرم دارم که فقط مزد بخواهیم از تو
شرم دارد ز طلبکار، طلبکار شدن

کار اگر غیر گدایی ز در خیمه‎ی توست
راضی‎ام من همه‎ی عمر به بی‎کار شدن

کاش می‎شد که نجاتم بدهی از این خاک
کاش می‎شد بدهی فرصت بیدار شدن

تو که ردم بکنی وای به احوال دلم
شرمسارم نکن از حس دل آزار شدن

همه‎ی حسرت این قلب شکسته این است
اربعین، کرب و بلا، قاطی زوار شدن

روز و شب روضه‎ی تو پای همین یک روضه است
روضه‎ی زینب و هم صحبت اشرار شدن

شاعر؟؟؟


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 04 شهریور 1395 ساعت: 9:56
نویسنده:
نظرات(0)
شهره ی این دل مجنون شده افسانه بیا جای من تا به ابد گوشه ی ویرانه بیا زهر باشد نفسی بی تو اگر ماندن م

شهره ی این دل مجنون شده افسانه بیا
جای من تا به ابد گوشه ی ویرانه بیا

زهر باشد نفسی بی تو اگر ماندن من
جام غم را ز فراقت همه پیمانه بیا

روز و شب گوشه خلوت همه ام چشم امید
عمر من طی همه در گوشه ی میخانه بیا

راز پنهان تو کی فاش شود ای مه ناز
عشق تو شمع و وجودم همه پروانه بیا

من نه تنها همه در بند تو مشتاق و اسیر
عالمی شد به رهت کشته و دیوانه بیا

من نه شکوه ز فراغت ، دل و جانم همه مرد
حسرت توست بدل داخل این خانه بیا

محمد مبشری


تعداد بازديد : 82
شنبه 30 مرداد 1395 ساعت: 8:00
نویسنده:
نظرات(0)
بوی ظهور می‌رسد از کوچه‌های ما نزدیک‌تر شده به اجابت دعای ما دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است از انت

بوی ظهور می‌رسد از کوچه‌های ما
نزدیک‌تر شده به اجابت دعای ما

دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما

این هفته هم سه‌شنبه شب جمکران گذشت
پاسخ نداشت این همه آقا بیای ما…

دیگر به آخر خط دوری رسیده‌ایم
ای انتهای غیبت تو ابتدای ما

این پنج روزه نوبت ما، کاش با تو بود
بر روی ردّ پای تو می‌بود پای ما

یک جمعه گریه‌های تو را درک می‌کنیم
عجّل، امام منتقم کربلای ما

علی ناظمی


تعداد بازديد : 83
شنبه 30 مرداد 1395 ساعت: 7:59
نویسنده:
نظرات(0)
زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی مر

زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی
کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی

تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی
مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی کنی

دلم شکسته و کسی به داد من نمی رسد
میان راه مانده ام، حمایتم نمی کنی؟!

چه نذرها نکرده ام که زیر و رو شود دلم
به هر دری که می زنم اجابتم نمی کنی

اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه
به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی کنی؟!

اگر بناست سهم من همیشه دوری ات شود
چرا مرا نمی کشی و راحتم نمی کنی؟!

کسی من خراب را به سوریه نمی برد
در این بساط عاشقی ضمانتم نمی کنی؟!

***

فدای عمه ای که با دل شکسته ناله زد
برادرم چرا نظر به غربتم نمی کنی؟!

بزرگ این قبیله ام… مرا نزن عقیله ام
کمی حیا و شرم از شرافتم نمی کنی؟!

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 203
جمعه 29 مرداد 1395 ساعت: 12:24
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجات محرمی زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی تو را ز

امام زمان(عج)-مناجات محرمی

 

زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی

کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی

تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی

مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی کنی

دلم شکسته و کسی به داد من نمی رسد

میان راه مانده ام، حمایتم نمی کنی؟!

چه نذرها نکرده ام که زیر و رو شود دلم

به هر دری که می زنم اجابتم نمی کنی

اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه

به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی کنی؟!

اگر بناست سهم من همیشه دوری ات شود

چرا مرا نمی کشی و راحتم نمی کنی؟!

کسی من خراب را به سوریه نمی برد

در این بساط عاشقی ضمانتم نمی کنی؟!

**

فدای عمه ای که با دل شکسته ناله زد

برادرم چرا نظر به غربتم نمی کنی؟!

بزرگ این قبیله ام... مرا نزن عقیله ام

کمی حیا و شرم از شرافتم نمی کنی؟

 

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 149
جمعه 29 مرداد 1395 ساعت: 12:22
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 18
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف