اشعار مهدوی عج - 2

اشعار مهدوی عج - 2

اشعار مهدوی عج - 2

اشعار مهدوی عج - 2

اشعار مهدوی عج - 2
اشعار مهدوی عج - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقف غریبی تو نشد گریه های ما

یا صاحب الزمان (عج)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقف غریبی تو نشد گریه های ما
ما بیخیال و گریه تو کردی برای ما

اینجا هوا بدون تو خیلی گرفته است
بوی خزان گرفته دگر این هوای ما

هرجمعه ندبه ندبه و آخر نیامدی
بی حاصل است گریه ی ما و دعای ما

این جمعه هم بدون تو سر شد نیامدی
توأم شده ست غصه به بغض صدای ما

چشمی بده که گریه برای شما کند
این چشم ها که سود ندارد برای ما

گریه به حال زار من بی نوا نکن
وقف غریبی تو نشد گریه های ما
ـ ـ

 

مهدی_فرهادی


تعداد بازديد : 393
شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت: 13:30
نویسنده:
نظرات(0)
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش

مدح_ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عج


به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش

طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش

ز فیض ریخته دستش چو عمر،کوتاه است
کسی که نیست بلند آه آه نیمه شبش

من انتقام دلم را ز هجر میگیرم
شبی که لب بگذارم برآستان لبش

اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب
خودم به دست خودم صبح میکنم ادبش

برای من سحر وصل عید قربان است
شب وصال نمردم اگر یکی طلبش

به خیل گوشه نشینان فراق را دادند
همیشه خیر ببیند مسببش ، سببش

به وقت بردن نامش به سجده می افتم
نگار ما به خداوند میرسد نسبش

دلش به ما عجمی زادگان بود مایل
اگرچه دلبر ما را نوشته اند عربش

خدا کند که تقرب از آنطرف باشد
به جای صد قدمم راضی ام به یک وجبش

" ز بخت خفته ملولم ، بود که بیداری ... "
دعا کند همه را باز در نماز شبش


علی_اکبر_لطیفیان


تعداد بازديد : 397
شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت: 13:29
نویسنده:
نظرات(0)
يوسف گمگشته باز آيد ، اگر ثابت شود

يا صاحب الزمان (عج)

يوسف گمگشته باز آيد ، اگر ثابت شود

در فراقش مثل يعقوبيم و حسرت ميخوريم ...

حامدفروغي


تعداد بازديد : 377
شنبه 26 فروردین 1396 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
خسته ام از جمعه ها ، اين جمعه هاي انتظار

یاابن الحسن ع

خسته ام از جمعه ها ، اين جمعه هاي انتظار

جمعه ها را دوست دارم ، با حضورت اي بهار ...

 

حامد فروغی


تعداد بازديد : 319
شنبه 26 فروردین 1396 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
مرا خیال وصالش کشیده در ندبه

مرا خیال وصالش کشیده در ندبه
دوباره وقت قرارم رسیده در ندبه

کشیده روی سرم دست مهربانش را
همین که قطره ی اشکی چکیده در ندبه

میان زمزمه ی عاشقان یقین دارم
صدای ندبه ی من را شنیده در ندبه

به کار من که نمی آید این دو چشمی که
جمال صاحب خود را ندیده در ندبه

رسیده ام به فرازی که این دل تنگم
به سمت کرب و بلا پر کشیده در ندبه

سلام حضرت ارباب، گفتم و دیدم
که این گدای درش را خریده در ندبه


علی_علی_بیگی


تعداد بازديد : 335
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:44
نویسنده:
نظرات(0)
خیال میکنم هربار روی ماهت را

مناجات امام زمان (ارواحنا فداه)


خیال میکنم هربار روی ماهت را
نگیر از سر ما گوشه ی نگاهت را

زمان گذشت عزیزم ، تو را به مادرتان
بیا و جور کن این لشکر و سپاهت را

تمام ترسم از این است با گناه خودم
درآورم ز "نهادت" دوباره "آهت" را

قبول کن که نیایی ز دست رفته دلم
خودت درست کن این عبد رو سیاهت را

مرا ببخش ، برایت نکرده ام کاری
ببخش ، بسته گناهم همیشه راهت را



پوریا_باقری


تعداد بازديد : 309
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:43
نویسنده:
نظرات(0)
از فضل تو به جود تو، هستم فراری

یا صاحب الزمان (عج)

 

از فضل تو به جود تو، هستم فراری

امکان ندارد که شوم از فقر، عاری

 


من را تحمل کن اگر چه دست تقدیر

گاهی اذیت میکند گل را به خاری

 

روزی تو خواهی آمد اما بی شک آن روز

از من نخواهد ماند جز سنگ مزاری



ماندم بگریم یا بخندم از سر شوق

هر صبح جمعه میکنم با خنده ، زاری

 

خالق نشاند عاقبت یک صبح جمعه

بر دامنت ای دوست، ما را چون غباری

 

با اشک، چشمم باید از کاسه درآید

تا شام ، ما را هست با این دیده ، کاری

 

 

جعفر ابوالفتحی


 


تعداد بازديد : 319
سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 4:49
نویسنده:
نظرات(0)
لباس نو شد و افکارمان جدید نشد

لباس نو شد و افکارمان جدید نشد
درونمان که نشد نو٬ جهان جدید نشد

زمان جدید شد اما نگاه ما مردم
دریغ و درد به صاحب زمان جدید نشد

کدام جمعه می آید هزار سال شد و
سوال آخرِ این امتحان جدید نشد

از این طرف نظر دوستان جدید شد و
از آن طرف نظر دشمنان جدید نشد

ببین که قطره به قطره جدید شد در خویش
اگرچه ظاهر آب روان جدید نشد

برای این سگ اهلی خانه ی ارباب
طریق خواستن استخوان جدید نشد

مهدی_رحیمی_زمستان


تعداد بازديد : 261
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:26
نویسنده:
نظرات(0)
أيُّهَا المُنتظَر، امامِ زمان

أيُّهَا المُنتظَر، امامِ زمان
پیرِ از غصه ها، امامِ جوان
«عدل» انگار تحت تحریم است
"ناشرالعدل" ! تشنه ی تو جهان



علی_شوندی


تعداد بازديد : 263
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:24
نویسنده:
نظرات(0)
سر این کوچه دگر رهگذری نیست که نیست...

اللهم_عجل_لولیک_الفرج
 


سر این کوچه دگر رهگذری نیست که نیست...
به شب تیره دنیا سحری نیست که نیست
جمعه ی فصل بهار است ولی حیف آقا
از گل روی تو اصلا خبری نیست که نیست

 


یونس_چگینی


تعداد بازديد : 187
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:21
نویسنده:
نظرات(0)
تا آن زمانکه بر لبم از شکوه، آه است

یا صاحب الزمان (عج)

 

تا آن زمانکه بر لبم از شکوه، آه است

اصلا مرا پروانه خواندن اشتباه است

 

دلداده را باید به آتش داد خوبم

دلبسته را در آتش افکندن گناه است

 

 

هر کس گنه کرده چو من تا شام قطعا

تا صبحدم ذکرش دعای افتتاح است

 

این خرقه ی تزویر را باید درآرم

این آب دیده نه  که آب زیر کاه است

 

عادت به افتادن نمودیم ای هواخواه

در زیر پای لنگ ما از بس که چاه است

 

هم خنده دارد عذر من هم گریه دارد

"زحمت نده نفس مرا او پا به ماه است"

 

با آب دریا پاک گردد سگ؟ محال است

جنس میان سینه ام ، ذاتاً سیاه است

 

من را بغل کن تا بمیرم که برایم

ابریشمین آغوش تو آرامگاه است

 

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 195
پنجشنبه 26 اسفند 1395 ساعت: 9:11
نویسنده:
نظرات(0)
بهار آمد ، بهار ما نیامد

یا صاحب الزمان (عج)

 

بهار آمد ، بهار ما نیامد

نگار گلعذار ما نیامد

 

من و آفاق و قرآن تا خود صبح

سه تا بودیم، چار ما نیامد

 

نشستم در رهش اما صد افسوس

شه دُلدُل سوار ما نیامد

 

ستاره ها همه رفتند پا بوس ...

ولی  "دنباله دار" ما نیامد ...

 

هزاران بار جان دادیم از هجر

به وقت احتضار ما نیامد

 

همه از ما گذر کردند، اینجا

دمی او بر مزار ما نیامد

 

تمام کوچه را شستیم با اشک

دلیل ابتکار ما نیامد

 

چقدر "عجل فرج " خواندیم ، هر روز

دعای ما به کار ما نیامد

 

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 251
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 19:35
نویسنده:
نظرات(0)
تو همیشه بزرگ و محترمی

تو همیشه بزرگ و محترمی
من گدای همیشه پشت درم

ای امام رئوف و دلسوزم
به فدای تو مادر و پدرم

باز هم از زمانه دلگیرم
بازهم زخم خورده بال و پرم

از همه دل بریده ام آقا
پر شده از گناه دور و برم

ولی یک جای شهر آرامم
پاتوق دلشکسته هاست حرم

بین مردم بی آبرو نشوم
نوکرم، نوکر تو خیر سرم

پس بیا و خودت درستش کن
گرچه جنس بدم ولی بخرم

من همانم دخیل پنجره ات
شب جمعه است کربلا ببرم


من همیشه دخیل پنجره ام
بی شما وا نمیشود گره ام


امیر_فرخنده


تعداد بازديد : 325
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
به نام یار عجب احترام ها شده ایم

غزل مناجاتی امام زمان (عج)



 به نام یار عجب احترام ها شده ایم!!!
چه دور از رهو رسم غلام هاشده ایم

به هر اشـــــاره و نیم نگاه دل دادیم
اسیر خنده ی کذب قطام هاشده ایم

بدیم،دربه دریم و به ذات پوچ و عبس
به اسم نوکریت ،نقره فام ها شده ایم

دریغ از عملیمو به لب : بیـــــــا اقا..
به جای جام، اسیرکلام ها شده ایم

چه قدر مدعیانیم و ، عهد می شکنیم
عجب!!!چه مثل همان بی مرام هاشده ایم


محمدجوادحیدرے


تعداد بازديد : 279
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:44
نویسنده:
نظرات(0)
وقتی گناه مقصد و مقصود میشود

یا صاحب الزمان عج

وقتی گناه مقصد و مقصود میشود
راه رسیدنم به تو مسدود میشود
گاهی به یک نگاهِ خطا هرچه کِشته ام
آتش گرفته و همه اش دود میشود

علی علی بیگی


تعداد بازديد : 255
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:43
نویسنده:
نظرات(0)
عمریست هرجمعه به جای حرفی از یاری

غزل مناجاتی آقا امام زمــــــان(عج)



عمریست هرجمعه به جای حرفی از یاری
آورده ام من کوله باری از طلب کاری

هر کار کردم تا فقط ؛ حاجت ؛ روا گردد
حتی شده باچند قطره اشک اجباری

سرد است دلهامان ز پای عهد ها ماندن
گرم است سر هامان به این ابیات تکراری

در روضه ها؛گریان (هل من ناصریم) اما
کردیم حسین وقت را کوفی وفا داری

چشمانمان مهــــــــــدی زهرارا نمیبینند
خوابیم؛!! یا با چشم بسته مست بیداری؟؟

شرمنده ایم  آقا اگر غیر از شما کردیم
از اِسمو رَسمو رَنگها تنها  هواداری

شرمنده ایم آقا هزارو چند صدسال است
چشم انتظار سیصدو اَندی نفر یاری!!!

من آمدم باری ز دوشت کم کنم امّا
فهیده ام با این همه بار گنه کاری

یک نقطه در ظاهر؛ ولیکن فرق ها دارد
از زیرپا تا عرش ؛ سربازی و سر باری


شاعر:محمدجوادحیدری


تعداد بازديد : 257
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:43
نویسنده:
نظرات(0)
ساءلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام

مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ساءلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام

باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام

هر چه دادی آبرویم در عوض هر روز و شب
آبرویت برده ام حال از نگاه افتاده ام

دردسرشد این دو چشمی که به هرجارفته است
دیگر از حال دعا و اشک وآه افتاده ام

بر زبان گفتم تو را میخواهم اما در عمل
هه ی دلت خون کردم و در اشتباه افتاده ام

ناله هایم بین روضه بی اثر مانده ز بس
بعد هیءت ها دوباره در گناه افتاده ام

خسته ام از این گرفتاری ببین شرمنده ام
در بغل گیرم که من بی تکیه گاه افتاده ام

چاره ی کارم فقط راهی شدن تا کربلاست
باز یاد آن حریم و بارِگاه افتاده ام
ِ
خواب دیدم از دم باب الحسین بر سر زنان
رفتم و با گریه پایین پای شاه افتاده ام

وای از آن لحظه ای که خواهری ناله زده
بی برادر در میان یک سپاه افتاده ام


روح الله پیدایی


تعداد بازديد : 259
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:42
نویسنده:
نظرات(0)
عطر تو را با جان و دل، هر لحظه می بویم

🔸یا صاحب الزمان (عج)🔸


عطر تو را با جان و دل، هر لحظه می بویم
من کلب دربار توام، بی پرده می گویم

هر کس که بویت را دهد ، بو میکنم او را
هر کس که باشد بنده ات ، من بنده ی اویم

یعقوف چشمان مرا ، با گریه می جویی
من هم تو را ای یوسفم ، با گریه می جویم

با یک نظر دل برده ای ، روز ازل از من
تا لحظه ی جان دادنم، راه تو می پویم

در انتظار مقدمت ، شستم به آب چشم
 این صبح جمعه کوچه را، یک دم بیا سویم

شیرین و فرهاد منی ، لیلی و مجنونم
آشفته شد گیسوی تو آشفته شد مویم


جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 189
جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 6:50
نویسنده:
نظرات(0)
آقا سلام، روضه مادر شروع شد

آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد

تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد

این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد

وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...

دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد

وحید محمدی


 


تعداد بازديد : 269
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 6:04
نویسنده:
نظرات(0)
از حال عاشق می شود چون با خبر معشوق

🔸یا صاحب الزمان (عج)🔸



از حال عاشق می شود چون با خبر معشوق
دنبال عاشق می دود در هر سحر معشوق

هر جا به هر کو بنگری معشوق می بینی
در شهر ما می ایستد در هر گذر معشوق

در سلک ما خدمت به عاشق، کار معشوق است
از جان عاشق میکند غم را بدر معشوق

هر دو به یک اندازه داغ عشق را دارند
دارد ولیکن درد سر را بیشتر معشوق

این سوی این عالم اگر عاشق شود گریان
آن سوی آن عالم ز جان گیرد شرر معشوق

ای سینه سنگت را بیاور بر در دلساز
می سازد آخر با نظر دل از حجَر معشوق

این امرعاشق بود اگر در خانه ی معشوق
بین درو دیوار خانه شد  سپر معشوق ...

عاشق که آمد در ره معشوق می دانست ...
آخر سرش را می برد از پشت سر معشوق...

عقلم شده عاشق ببین عشقم شده عاقل
ما عاشقت هستیم پس ما را ببَر معشوق


جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 247
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 6:00
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 18
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف