اشعار مهدوی عج - 4

اشعار مهدوی عج - 4

اشعار مهدوی عج - 4

اشعار مهدوی عج - 4

اشعار مهدوی عج - 4
اشعار مهدوی عج - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در گیر و دار عشق غمگینم نگاهم کن

یا صاحب الزمان عج


در گیر و دار عشق غمگینم نگاهم کن
تنها به الطاف تو خوش بینم نگاهم کن

دنبال دست این و آن عمری است می گردم
خیری ندیدم باز مسکینم نگاهم کن

دل سردم از مردم به آغوش تو محتاجم
آشفته ام ، محتاج تسکینم نگاهم کن

شیطان مرا با زهر تیرش بی سلاحم کرد
دور و برم را همی نمی بینم نگاهم کن

در چنته ام چیزی ندارم غیر اشک و آه
من را بخر آقا که من اینم ، نگاهم کن

با خلوت و با نافله کاری ندارم من
یک پوست تنها مانده از دینم نگاهم کن

دست خودم باشد خودم را که نمی بخشم
من مستحق لعن و نفرینم نگاهم کن

قولم اگر چه بی ضمانت ارزشش هیچ است
در کربلا باشم  که تضمینم نگاهم کن

باشد قبول اصلا لیاقت نیست در بنده
حداقل در وقت تلقینم نگاهم کن

من با خودم هم قهر باشم با حسین جورم
از خاک صحنش بوسه می چینم نگاهم کن
........
در بین اشرار از اهانت ها دلم خون شد
یک عده ای کردند توهینم ، نگاهم کن

بر قیمت معجر دم بازار دعوا شد
من یا حیایم سر به پایینم ، نگاهم کن


محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 143
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 14:35
نویسنده:
نظرات(0)
صورت ماه تو را حیف ندیدم ، بد شد

صورت ماه تو را حیف ندیدم ، بد شد
تا دم خیمه ات اصلا نرسیدم ، بد شد

درد این است زبانا به تو وابسته شدم
باطنا غیر تو را هم طلبیدم ، بد شد

پشت کردم به تو با این همه غافل بودن
قلب بودم که بدون تو تپیدم ، بد شد

خنده ی بعد گناهم چه به روزم آورد!!
بعد از آن بود دگر خیر ندیدم ، بد شد

ربنای سحرم رنگ خدا هیچ نداشت
آه در بین قنوتم نکشیدم ، بد شد

مهربانی بقیه به مذاقم تلخ است
بی تو واللهِ فقط درد چشیدم ، بد شد

خوب ها در بغل تو همه شادند ولی...
منِ جامانده لب خویش گزیدم ، بد شد

پا زدم من به همه دار و ندارم ای وای!!
غیر زهرا که کسی نیست امیدم ، بد شد

شیعه ی فاطمه بودن چه بد  از دستم رفت
من فقط طالب عنوان مریدم ، بد شد!!

فاطمه دست مرا دست امامم برسان
روی ماه پسرت را که ندیدم ، بد شد

بنویسم که مدینه بشوم مهمانت
جان ناقابل خود را بکنم قربانت


محمد سعید طالبی

 


تعداد بازديد : 391
سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 14:53
نویسنده:
نظرات(0)
تا به کی گویم" بیا" آقا پریشانم..بیا..

تا به کی گویم" بیا" آقا پریشانم..بیا..
مثل طفلی گشمده از خانه، گریانم ..بیا

سر تکان داده...هر آن کس که تبم را دیده است
گوشه ای افتاده ام محتاج درمانم...بیا

چون زمین بایِری ماندم هوا ابری شود
تا مگر لطفی کند باران به دامانم ...بیا

عاشقانی که تمام روز دنبال تو اند...
با تو هستند و ..ولی .. من غیر از ایشانم...بیا

ترسم آخر جان دهم در آرزوی دیدنت
آرزویی که نصیبم نیست...می دانم...بیا

آنقدر بی آبرویم، پا زند هرکس به من
مثل موری بین املاک سلیمانم....بیا


دورم از تو.. عاشق هر کس شدم..من را ببخش
خاک عالم بر سرم شد...بی تو ویرانم ...بیا


کلبه ای آباد بودم ، ساخت کارم را چه زود!!
سیل آمد بی خبر ...در بین طوفانم ...بیا


اشک هایم را به روی دست بالا می برم
تا بگویم که منم از اهل کنعانم...بیا


مُردم اما یک خبر از کربلا رفتن نشد..
هجر تو، هجر حسین، پابند هجرانم...بیا


آنقدر گفتم بیا آقا ، دهانم خشک شد
العطش دارم به لب ، از بس که عطشانم...بیا


ظهر...گرما..تشنگی..بی آبی اصغر جدا..
سوز و آه مادر که گفت: بارانم...بیا


روی دست شاه ، انگشتر نگینش خورد شد
استخوان های یگانه نازنینش خورد شد


محمد سعید طالبی
 


تعداد بازديد : 185
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:26
نویسنده:
نظرات(0)
کوچه ها را یک به یک گشتم ولی پیدا نشد

یا صاحب الزمان (عج)




کوچه ها را یک به یک گشتم ولی پیدا نشد
باز هم این صبح جمعه زشت شد ، زیبا نشد

شهر را با گریه هایم زیر و رو کردم ولی
چشم من لایق به دیدار گل زهرا (س) نشد

 هر که نام دلبرم را برد ، شد حاجت روا
نام او را بردم اما یک گره هم وا نشد

یک گره دارم که آن نادیدن رخسار اوست
این گره بر طالعم خوابید و دیگر پا نشد

یار گفتا رویتش فردا میسر می شود
من چه سازم با دل و جانم اگر فردا نشد?

جمعه شد پرونده ی اعمال ما دستش رسید....
و فقط پرونده ی تاریک من امضا نشد....

عالمی منها شد از درک حضور او ولی
غیبت او ضربدر غیبت شد و منها نشد

هر که خلوت میکند آخر به جایی می رسد
قلب من یک لحظه با تنهایی اش تنها نشد

 

جعفر ابوالفتحی


منبع:
www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 285
جمعه 03 دی 1395 ساعت: 10:47
نویسنده:
نظرات(0)
آب از سرم گذشته صدا میکنی مرا؟

شب جمعه و مناجات با امام زمان(عج)


آب از سرم گذشته صدا میکنی مرا؟
در یک  قنوتِ  سبز،  دعا میکنی مرا؟

این شوقِ  پر زدن که به جایی نمیرسد
بال و پرم شکسته هوا میکنی مرا؟

هر جمعه،ندبه،چشمِ وَرم کرده،التماس...
از   بندِ  انتظار   رها  میکنی  مرا؟

می آیی  و  بدونِ  ملاقات  میروی...
از سر چرا تو اینهمه وا میکنی مرا

شب های جمعه کربُ بلا پیشِ مادرت
آقا   برای  روضه  سوا  میکنی مرا

یعنی که اشکِ روضه ی ما از دعای توست
از     برکتِ   زیارتِ     کربُ بلای  توست


حبیب نیازی


 


تعداد بازديد : 197
جمعه 03 دی 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
حس میکنم که از قدمت دور می شود

حس میکنم که از قدمت دور می شود

در این مسیر،وصله ی ناجور می شود

چشمی که باگناه و خطا خوگرفته است

قطعا  برای  دیدنتان  کور  می شود

 

علی علی بیگی
 


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
صحبت از عشق که باشد جگری سوخته است

صحبت از عشق که باشد جگری سوخته است
سینه ای با نَفَسِ شعله وری سوخته است

یک نفر ، یک خبر  از  یار  ندارد بدهد...؟!!
دلِ ما خیلی از  این  بی خبری سوخته است.

شمعِ ما دوروبرش از پَرِ  پروانه ، پُر است
جنسِ خاکسترِ ما ، بال و پری سوخته است!

آنچنان  سوخته ایم  از  بدنِ  ما محشر...
آنچه پیدا بشود هم ، اثری سوخته است!

نگذارید  قیامت  سوی  آتش  برود...
چشمهای  ترِ ما ،  آنقَدَری  سوخته است!!

پسر از  مادر  اگر  روضه بخواند بهتر...
صورتِ  مادرتان پُشتِ دری سوخته است!

حبیب نیازی


تعداد بازديد : 487
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:33
نویسنده:
نظرات(0)
کی میشود دنیا خدایا پاک و نورانی

کی میشود دنیا خدایا پاک و نورانی
خسته شدم دیگر از این دنیای ظلمانی

شب تا سحر را سوختم من عین پروانه‌
خیرات شد خاکسترم مانند قربانی

باید که فکری کرد تا اینکه بهار آید
عمر زمستان گشته بی اندازه طولانی

زیباتر از فصل بهار و ابر باران نیست
یعنی می آید باز هم شب های بارانی

سرما زده محصول ما را سوز این سرما
نفرین بر این آب و هواهای زمستانی

اصلا نمیدانم چرا گرما نمی آید
بیچاره ام کرده خدایا این پریشانی

هر چند که قحطی ست در دوران ما اما
یک روز می آید دوباره یار کنعانی

 

 

ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 95
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
ای ماه اگر جلوه نمایی چه شود!

ای ماه اگر جلوه نمایی چه شود!
گر از پس پرده  تو در آیی چه شود!

آغاز ولایتت در آدینه شده،          
این هفته اگر شما بیایی چه شود!         

پاکیزه کنی شهرخدا را تو شها،  
از آل سعودی و بهایی چه شود!  

از یمن قدوم ناز و زیبای شما،
مکه میشود شهر ولایی چه شود!      

بعد از آن تو راهیه مدینه گردی،  
تا رسد بقیع هم به صفایی چه شود!      

بااذن شما و همت از جانب ما،  
میشود بقیع کرببلایی چه شود!   

مانند حریم حضرت شمس الشموس،   
گنبدی زنیم زرد و طلایی چه شود!  

بعد از اینکه شد تمام هر کار حرم،
آن لحظه ی سبز رو نمایی چه شود!    

باب الحسنش بود پر از عشق و صفا
میکند یقین گره گشایی چه شود!        

آخر تو شوی زایر آن قبر نهان،   
پایان رسد این فصل جدایی چه شود!

 (رضا آهی)

 


تعداد بازديد : 259
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
دوباره صبح جمعه شد تو از سفر نیامدی

یا صاحب الزمان (عج)

دوباره صبح جمعه شد تو از سفر نیامدی
قبول کن از این "دوباره" بیشتر نیامدی

شبیه شیشه ای شدم که آتش است بین آن
نیامدی ولی مرا زدی شرر نیامدی

تمام قصه های دفترم به آخرش رسید
به جز تو که حدیث دردی و به سر نیامدی

قرار قبل بین ما دم سحر مگر نبود?
من آمدم ... بگو چرا دم سحر نیامدی?

دم سحر نیامدی ز پشت در نیامدی
چقدر گفتمت پدر... پدر.... پدر ... نیامدی

به قیمت کرامتت به قیمت شهادتم
چقدر گفتمت بیا مرا بخر ... نیامدی...

نیامدی نیامدی نیامدی نیامدی
تو آنقدر نیامدی که "ضربدر نیامد"ی

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 35
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
مانند ماهی که به شب وابستگی دارد

مانند ماهی که به شب وابستگی دارد
برگشتن, منجی به دنیا بستگی دارد
 

یوسف دلش با رفتن, در چاه, غیبت نیست
اما به تصمیم یهودا بستگی دارد


این رود را صدها عصا هم وا نخواهد کرد
قطعن نجات ما به موسی بستگی دارد


مجنون صحرای طلب بودن که کافی نیست
رد یا قبول ما به لیلا بستگی دارد


دل،  سنگ سیلی خورده از موج ست و با این حال
آرامش ساحل به دریا بستگی دارد


پیچیدن عطر تو در هر جای این عالم
 گاهی به روضه های سقا بستگی دارد  


محمد رضا طالبی


تعداد بازديد : 155
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
چقدر بد شدم که از مهت اثر ندیده ام

یا صاحب الزمان (عج)

چقدر بد شدم که از تو من اثر ندیده ام
پرنده ام ولی هنوز رنگ پر ندیده ام

در انتظار نامه ات نشسته ام هزار سال
کنار درب خانه روی نامه بر ندیده ام

من آنچنانکه از تو عشق و لطف و مهر دیده ام
ز سوی مادر و برادر و پدر ندیده ام

اگر چه زهر هجرت از هلاهل است تلخ تر
ولی ز داغ هجر تو به جز شکر ندیده

ز مرغ های این محله هم خبر گذاشتند
میان روزنامه از، تو من خبر ندیده ام

رفاقتی میان ما نمانده ایها الحبیب
تو را به عمر خویش قدر یک نظر ندیده ام

در آسمان غیبت تو سالهای رفته را
چنان شهاب گشته ام ولی قمر ندیده ام

در انتظار سیصد و کمی نفر نمان بیا
برای یاری تو من که یک نفر ندیده ام

ندیده ام ندیده ام ندیده ام ندیده ام
چنان ندیده ها شدم من آن قدر ندیده ام


جعفر ابوالفتحی

منبع:
www.Neyjaf.ir

 


تعداد بازديد : 91
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
‍ جمعه یعنی روز اعجاز و هنر

‍ جمعه یعنی روز اعجاز و هنر
جمعه یعنی روزموعود و خبر

جمعه یعنی سررسید انتظار
سوی کعبه, یک ندا آید سحر

جمعه یعنی گردهم آیند همه
مؤمن و کافر جدا از همدگر

جمعه یعنی روزشوق و اشتیاق
میوه ی باغ نبی ,داده ثمر

جمعه یعنی دین و آئین نبی
مرتضیٰ و فاطمه, گوید پسر

جمعه یعنی خاتمه,بردرد و غم
چون بیاید, پور حیدر تاج سر

جمعه یعنی با حسین فاطمه
هرشهیدی گوید از خون جگر

جمعه یعنی مهدی صاحب زمان
می نماید ظالمان  را دربدر

جمعه یعنی مهدوی ترک گناه
تاشوی لایق برای هر سفر

 


تعداد بازديد : 183
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
مثل یک تنگ بلوری که در آن ماهی نیست

یا مهدی عج


مثل یک تنگ بلوری که در آن ماهی نیست
در بساط دل ما هم به جز از آهی نیست

دوری از ابر برایش چه بهایی دارد؟
قطره، وقتی طرف آب روان راهی نیست

خسته ام از دل تنگم که هر از گاهی هست
خسته از این دل تنگی که هر از گاهی نیست

گرچه عجل لولی برلب مان هست ولی
در عمل سیره ما بقیه الهی نیست

دوست دارم که بیایی ز سفر اما حیف
جز خودت در پس این قافله همراهی نیست

از پس ابر بتاب و دل شب را بشکاف
که به غیر از تو دگر فالق الاصباحی نیست
...
وامکن نامه اعمال مرا پیش کسی
وا مکن، در نظرش آنچه تو میخواهی نیست

محمود یوسفی

 


تعداد بازديد : 135
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:29
نویسنده:
نظرات(0)
ای جمع در وجود تو کل عصاره ها

بسم الله الرحمن الرحیم

(( دوباره ها ))

ای جمع در وجود تو کل عصاره ها
درمانده از بیان تواند استعاره ها

بی تو دوباره جمعه و بی تو دوباره، آه...!
از رفت و آمد همه ی این دوباره ها

بی مبتداست هر خبری در نبود تو
پس بی نهاد مانده تمام گزاره ها

ای ماه پشت ابر اگر جلوه ای کنی
پر می کنند دور و برت را ستاره ها

وقتی برای آمدن توست ، بی گمان
خوب است پاسخ همه ی استخاره ها

روزی ظهور می شود اصلی ترین خبر
معطوف می شوند به سمتت اشاره ها

روزی که می رسی و حضور تو می شود
موضوع اول همه ی جشنواره ها

آن روز در سراسر دنیا موذنان
سر می دهند نام تو را از مناره ها

مجتبی خرسندی


تعداد بازديد : 33
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:29
نویسنده:
نظرات(0)
قل اعوذ برب عاشق‌ها ... مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها

امام_زمان_عج_مناجات


قل اعوذ برب عاشق‌ها ... مَلِک الناس، الهِ عاشق‌ها
قل اعوذُ ... از اينکه دنيا را بزند آتش، آهِ عاشق‌ها

عين، شين، قاف، واژه‌هاشان را اين حروف سفيد مي‌سازند
حرف‌هاي سياه پيدا نيست، روي تخته سياه عاشق‌ها

اي خدايي که اهل اسراري، که سحرها همیشه بیداری
که خودت عاشقي، خبر داري از دلِ بي‌پناه عاشق‌ها،

بعد از اين روزهاي در زنجير، درد این طعنه‌های بي‌تاثير
برسان مرد مهرباني که بُگذرد از گناه عاشق‌ها

برسان مرد مهرباني که، بر خلاف رسوم عاقل‌ها
بی تجمل، به تخت بنشيند، بشود  پادشاه عاشق‌ها

قاسم صرافان

 


تعداد بازديد : 409
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:27
نویسنده:
نظرات(0)
مثل قبلا از غروب جمعه بیزارم هنوز

یا اباصالح المهدی عج...

مثل قبلا از غروب جمعه بیزارم هنوز
بین عقل وعشق درگیرم گرفتارم هنوز

همچو دیگر ابرها در آسمان هستم ولی
ابر بالای کویرم من، نمیبارم هنوز

بی کلافم، دست من خالی ست اما عاشقم
بر سر بازار هستم، من خریدارم هنوز

دلخوشی هایم دلیل دلخوری های تو بود
من بدهکارم به تو اما طلبکارم هنوز
...
گرچه غرقم در گناه و معصیت آقا ولی
ازته دل عاشقانه دوستت دارم هنوز

محمود یوسفی

 


تعداد بازديد : 303
شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 6:49
نویسنده:
نظرات(0)
دیده ی بی آب اصلا کور باشد بهتر است

یا صاحب الزمان عج

دیده ی بی آب اصلا کور باشد بهتر است
این دل بی عاطفه در گور باشد بهتر است

من خجالت می کشم پیشت بیایم خوب من
سجده بر پای تو دورادور باشد بهتر است

آنزمانی که نداند قدر زر را مفلسی
زر ز مفلس مدتی مهجور باشد بهتر است

رشته مو بردار و بر دارم بزن اما نکش
جان عاشق هر قدر رنجور باشد بهتر است

مشک خالی مرا نگذار بی صد قطره اشک
جنس من تا صبح جمعه جور باشد بهتر است

حال من را خوش کنی آینده ام خوش می شود
علت خوشحالیم انگور باشد بهتر است

ریز ها اینجا عزیزند و درشتان هم ذلیل
فیل در نزد سلیمان مور باشد بهتر است



جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 59
چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 9:05
نویسنده:
نظرات(0)
عاشقان چشم به راهند که یاری برسد

عاشقان چشم به راهند که یاری برسد
بی قرارند و قرار است ،  قراری برسد
ماه وخورشید به روزُ شبِ تاری برسد
باز  از  نسل ِ بنی عشق ،  نگاری برسد

یا علی . با عَلَمِ  نور  سوار آمدنیست
بعدِ   پاییز  یقینا ً  که بهار آمدنیست

___

نظرِ لطفِ جنابش کاش با ما باشد
التفاتِ  آفتابش  کاش با ما باشد
کارگر خواست خطابش کاش با ما باشد
گردگیریِ  رکابش کاش با ما باشد

خانه نه ،  پشتِ درِ خانه بیایم کافیست
بنده  جاروکشی اش نیز برایم کافیست

___

حق بده عبد و عبیدِ تو شدن می ارزد
برده ی وقتِ  خریدِ تو شدن می ارزد
کشته در معرضِ دیدِ تو شدن می ارزد
بخداوند  شهیدِ تو شدن می ارزد

حرف سر نیز اگر هست ، بفرما بزنش
سرِ راهت بکشان و سرِ ما را بزنش

___

حیف از حال و هوای شهدا دور شدم
آنقَدَر  توبه شکستم   ز حیا دور شدم
غفلت از بودنت این شد ز شما دور شدم
ندبه هایم چه شد از یار چرا دور شدم؟!

من  برای  تو  وبالِ  گردنم میدانم
اینکه روزی خورِ اشکِ تو منم میدانم

___

بی تو  از  عالم   بالا  نعماتی نرسد
هیچ به یمنِ وجودت برکاتی نرسد
بی نمازِ  شبِ  تو بابِ نجاتی نرسد
بی دعای سحرت برگه براتی نرسد

گریه ی روز و شبت کربُ بلا داد به ما
گلوی زخمیِ تو بود صدا داد به ما

___

زودتر کاش تجلّیِ  حضورت برسد
تا نفس هست حضورت به ظهورت برسد
ظلمتِ تیره ی این خاک به نورت برسد
تکیه ات بر حرم و سنگِ صبورت برسد

هر دلی زنده بِعشق است فقط زنده ی توست
بخداوند  که  آقایی  برازنده ی  توست

___

پسرِ  آخرِ  زهرا برس از آه بگو
"اشهد ان علیا ً ولی الله"   بگو
از همان سدّ گذر کردنِ در راه بگو
از کبودیِ رخِ محترمِ  ماه بگو

برس از سینه ی پر درد شده روضه بخوان
برس از آن نفسِ سرد شده روضه بخوان

___

کوثرِ حضرتِ  پیغمبرتان منتظر است
ذوالفقارِ روی بال وپرتان منتظر است
هرسحر چشم تر مادرتان منتظر است
آن دو پیراهنِ از خون ترتان منتظر است

یکی پیراهنِ زخمی شده با میخ در است
یکی پیراهنِ خونی شده ای  پُر اثر است

___

اثرِ  نعل روی نعل ، اثرِ هر نیزه
که کشیده شده پیراهن و تن بر نیزه
پیکری مانده روی خاک پُر از سرنیزه
و در آورده فقط زحمت خواهر نیزه

سر ندارد بدن و بدن ندارد سر را
تا سرِ نیزه ای با خویش بیارد سر را
___

روزگاریست قدِ عمه تان تا شده است
هر چه دریاست ز چشمان تو دریا شده است
نفسِ توست به هر درد مسیحا شده است
برس از راه که هر دل نگران پا شده است

همه سربازِ تو  و  نام و نشانت هستیم
"افضلُ الاعمال"  ما منتظرانت هستیم

___

جان فدای تو و این غیبتِ طولانیِ تو
ای به قربانِ تو  و  دیده ی  بارانیِ  تو
آبرو  داد  به  ما   پینه ی  پیشانی ِ تو
مثلِ   عطر   گل یاس   آمدنِ  آنیِ تو...

کی؟چه وقتیست؟ که این قوم دلش شاد شود
خاکِ  ایرانِ  شما  ،  خانه اش آباد شود.

#حبیب_نیازی

 


تعداد بازديد : 562
چهارشنبه 05 آبان 1395 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا

امام زمان(عج)-مناجات روز عاشورا

 

من از این وضع پریشان نگرانم به خدا

از فراوانی نسیان نگرانم به خدا

پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا

مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا

بی قراری من از حال خرابم پیداست

چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا

تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟

ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا

ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا

کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا

همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه

از غریبی شهیدان نگرانم به خدا

کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست

از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا

هرکه را می نگری دین خودش را دارد!

آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا

پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده

باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا

**

خواهری لحظه آخر به برادر میگفت:

بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا

پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت!

به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا

پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد...

من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا

ای دعای سحر عمه ی سادات بیا

خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 325
چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 10:57
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 18
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف