اربعین حسینی ع - 4

اربعین حسینی ع - 4

اربعین حسینی ع - 4

اربعین حسینی ع - 4

اربعین حسینی ع - 4
اربعین حسینی ع - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده چشیده هرکسی از چای روضه، باده

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده
دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده

چشیده هرکسی از چای روضه، باده چشیده
شده ست مست ولی آمده خمار، پیاده

به یاد خار مغیلان و زخم و پای برهنه
میاورد دو سه تاول به یادگار پیاده

به یاد خشکی لبهای از عطش ترکیده
نکرده تر لبی از آب خوشگوار… پیاده

شفا ز کیست که اینگونه درد هم شده حیران
مریض آمده با حالتی نزار، پیاده

به شوق کیست به طور آمده ست این همه موسی؟
که پا برهنه، جلو، پشت سر، کنار، پیاده

که دیده صاحب عزا اربعین غریب بماند؟
و باز آمده تنها سر قرار… پیاده

نوراء نریمان

 


تعداد بازديد : 287
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:29
نویسنده:
نظرات(0)
محمد بختیاری از کربلا جامونده ها بیاید با هم گریه کنیم اشکای سرخمون و به کشته ی اشک هدیه کنیم درست

درسته که اسم ماها میون زائرا نبود
درسته که رفتن همه ولی برا ما جا نبود
درسته که قد ماها هیچکس بی دست و پا نبود
مردیم و چاره ای به جز گریه برای ما نبود
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

 

حالا که جمع سوخته هاس کنایه گفتن روا نیس
گیر ما گیر نیّته و گرنه مشکل ویزا نیس
باید بمیریم که برا ما جا توی کربلا نیس
حالا که راه بازه برا همه ولی برا ما نیس
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

 

یه اربعین تو هیأتا موندیم مگه شراب بشیم
گفتیم که با زیارتش با خدا بی حساب بشیم
گفتیم فدای گریه های حضرت رباب بشیم
اونقد باید گریه کنیم تا از خجالت آب بشیم
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم

 

محمد بختیاری

 

 


تعداد بازديد : 187
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:28
نویسنده:
نظرات(0)
وحید کردلو دوباره ميرم يه گوشه بشينم تا که خلوتی کنم با دفترم ميخوام امشب فقط از حرم بگم نميخوام يه

دوباره ميرم يه گوشه بشينم
تا که خلوتی کنم با دفترم
ميخوام امشب فقط از حرم بگم
نميخوام يه ذره هم طفره برم

 

اگه اينبارم نشه حرم بيام
میشینم ز غصه هق هق ميكنم
نذار آرزوش بمونه به دلم
اگه كربلا نيام دق ميكنم

 

نوكر خوبی نبودم عوضش
اين گدا همیشه پشت درته
شنيدم هركسی كربلا میاد
ينی دعوت شده ی مادرته

 

هرچقد بگی نیا بازم میام
نميخوام از تو يه وقت جدا بشم
بعد تو به نوكرات اميد دارم
ينی ميشه قاطی خوبا بشم

 

قاطی خوبات بشم با یک نگات
من و از هر چی بدی جدا كنی
حالا که نشد بیام تا حرمت
چی میشه دلم رو کربلا کنی

 

از همون نگاهی كه کردی به حر
 به منم كن تا مگه بسازی ام
هميشه بشم اونی كه تو ميخوای
چی میشه بگی که از تو راضی ام

 

وحید کردلو

 


تعداد بازديد : 177
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:16
نویسنده:
نظرات(0)
غزل مناجاتی - اربعین اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام گوشه ی هیئت من غمدیده تنها مانده ام کربلا

غزل مناجاتی - اربعین

اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام
گوشه ی هیئت من غمدیده تنها مانده ام
کربلایم گیره یک گوشه نگاهت مانده و
از خوراک و خواب و از روز و شب آقا مانده ام
عطر سیبی از حوالی حرم ها می وزد
آن چنان مستم که ره نارفته از پا مانده ام
بادلم گفتم ...حرم باشد برای اربعین
من چگونه تا کنم با این دل وا مانده ام؟
در کف یک جرعه از جام شراب دلبرم
تشنه کام باده ی دلچسب سقا مانده ام
برگه را آورده ام تا اینکه امضایش کنی
مثل برخی دوستانم لنگ امضا مانده ام
با تو نزدیکان ، حرم پای پیاده می روند
انقدر دورم، پسه یک مهر ویزا مانده ام
هیچ ایرادی ندارد با دلم تا می کنم
گرچه زیر بار این زخم زبانها ، مانده ام
من دم در خاک پای مادرت باشم بس است
شکر حق ، در زیر پای مجلس آرا ، مانده ام
اخذ مزد نوکری از دست مادر بهتر است
زین سبب در انتظار دست زهرا ، مانده ام


جعفر ابوالفتحی و محمد جواد حیدری


تعداد بازديد : 321
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:15
نویسنده:
نظرات(0)
ایمان کریمی دل چون مدائن در پی امداد می گردد پلکی بزن ویرانه ها آباد می گردد گاهی شکار عمراً بیاید

 

دل چون مدائن در پی امداد می گردد
پلکی بزن ویرانه ها آباد می گردد

گاهی شکار عمراً  بیاید سمت دام اما
گاهی خودش دنبال یک صیاد می گردد

مجنون که باشی شوق دیدار نخست عشق
محفل به محفل تا ابد در یاد، می گردد

مجنون این خانه برای کثرت عشاق
در هر کجا دنبال استعداد می گردد

در بین ما رسم است قبل از شیرِ مادرها
تربت غذای اول نوزاد می گردد

یک چای شیرین مسیر اربعینت را
شیرین بنوشد تا ابد فرهاد می گردد

ابری که جا ماند اربعین از کربلا، دارد
نم نم دخیل پنجره فولاد می گردد

ایمان کریمی

 


تعداد بازديد : 261
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:14
نویسنده:
نظرات(0)
علیرضا خاکساری از همان ابتدا غزل هایم نذر چشم پر آب زینب بود ضربه ی آخر مراثی من دل از غم کباب زینب ب

از همان ابتدا غزل هایم
نذر چشم پر آب زینب بود
ضربه ی آخر مراثی من
دل از غم کباب زینب بود

 

هرچه باشد رسالتم این است
راوی روضه های جانسوزم
بیت بیت دل من از آغاز
همگی از کتاب زینب بود

 

به دو راهی رسید قافله و
پای رفتن سوی مدینه نداشت
باز هم به گواهی تاریخ
کربلا انتخاب زینب بود

 

گوشه ای از خرابه ی تاریک
دل آزرده خاطرش جا ماند
جای خالی کودکی معصوم
غصه ی بی حساب زینب بود

 

سهمش از شام غیر ماتم نیست
دردهایش یکی دو تا هم نیست
داغ بعدی، نبود یک مَحرم
غم بعدی حجاب زینب بود

 

 آنچه اشک مرا در آورده
فقط این است، هر چهل منزل
بعد هر پرسش نگاه ترش
تازیانه جواب زینب بود

 

مثل برگی که از درخت خزان
به زمین میرسد، زمین افتاد
بوی خونی که میرسید از خاک
علت التهاب زینب بود

 

به هوای مرور خاطره ها
ناخود آگاه گریه سر میداد
روزگاری حوالی کوفه
پای سقا رکاب زینب بود

 

زینب و فکر تشنگی؟ ابدا
آب در خیمه ها فراوان بود
"جرعه آبی به من بده سقا"
حاجت مستجاب زینب بود


دین خود را به دین ادا کرد و
دو گل اش زیر دست و پا پژمرد
تا چهل روز کربلا مست
عطر و بوی گلاب زینب بود

 

بعد مرثیه خوانی اش بر تل
بی رمق کنج خیمه اش افتاد
باز شکر خدا دم آخر
مادری در غیاب زینب بود

 

بدترین شکنجه ها روحی ست
همه اش کعب نی که نیست فقط
خنده ی ابن سعد و شمر و شبث
مایه ی اضطراب زینب بود

 

سر خورشید روی نیزه نشست
سینه اش زیر نعل تازه شکست
وای از آن ساعتی که نامردی
 درکمین نقاب زینب بود

 

اهل قرآن! مراد از "یاسین"
 سر بر روی نی اگر باشد
شک ندارم حقیقت "والفجر"
مه از خون خضاب زینب بود

 

شاعرانه کمی نظر کردم
 و به روح قیام پی بردم
هر سر رفته بر نوک نیزه
علم انقلاب زینب بود

 

اربعین ها بیاید و برود
همچنان با شکوه بنویسم
ما رأیتُ... به غیر زیبایی
اوج تفسیر ناب زینب بود

علیرضا خاکساری

 


تعداد بازديد : 177
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:14
نویسنده:
نظرات(0)
جابر عابدی مگه باورم می شد که بین زائرا باشم مگه باورم می شد تو راه کربلا باشم مگه باورم می شد صدام ک

 

مگه باورم می شد که بین زائرا باشم
مگه باورم می شد تو راه کربلا باشم
مگه باورم می شد صدام کنه منم بیام
مهمون قابل احترام  موکبا باشم
مگه باورم می شد پام برسه به این مسیر
از یه دنیای پر از رنگ و ریا، جدا باشم
مگه باورم می شد قدم قدم عمود عمود
به هوای با صفای اینجا مبتلا باشم
شور و حال عاشقا نگفتنیه به خدا
کاشکی هر ساله منم تو جمع نوکرا باشم
اشک چشمام حالا وصل چشمه ی گریه کناست
دوست دارم تو موج دریای کرم رها باشم
قسمتم این شده تا پابه پای مسافرا
با غم اسارت زینبت آشنا باشم
پاهای پر آبله روضه ی باز گریمه
چی می شه همیشه با ناله پر از عزا باشم

 

جابر عابدی

 


تعداد بازديد : 207
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 13:13
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین اول شعر تبرک شده با بسم الله ابتدای همه ی مرثیه ها بسم الله هرکه دارد به سرش شو

حضرت زینب(س)-اربعین

 

اول شعر تبرک شده با بسم الله

ابتدای همه ی مرثیه ها بسم الله

هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

دل ما را به سوی کرببلایت بکشان

بوی سیب حرمت را به مشامم برسان

اربعین آمده و گریه فراوان دارم

بعد چل روز ببین حال پریشان دارم

به لبم زمزمه و ذکر حسین جان دارم

چشم امید به دستان کریمان دارم

روزی اشک مرا در همه ی سال دهید

پر پرواز ندارم به منم بال دهید

گریه بر مرثیه ی زینب کبری خوب است

گریه بر ذریه ی حضرت زهرا خوب است

گریه بر تشنگی کودک و بابا خوب است

گریه بر فاجعه ی نیزه و سرها خوب است

باز هم گریه کن زینب کبری شده ام

اربعین آمده و عاشق و شیدا شده ام

کاروان اسراء سوی حرم آمده است

حضرت عالمه بانوی کرم آمده است

با تنی زخمی و لبریز ورم آمده است

با دلی پر زغم و دیده ی نم آمده است

کاروان آمده افسوس که آب آور نیست

قاسم و اصغر و شهزاده علی اکبر نیست

وادی کرببلا حال و هوایی شده است

بر سر قبر حسین شور و نوایی شده است

کار زینب به خدا نوحه سرایی شده است

خاطرات سفرش باز تداعی شده است

ای برادر به خدا بعد تو غوغایی بود

بر سر راس تو ای شاه چه دعوایی بود

 دیدم از دور همه بال و پرت را بردند

دیدم از دور چگونه سپرت را بردند

شال بسته شده دور کمرت را بردند

ناگهان در دل گودال سرت را بردند

اشک میریزم و یاد غم عاشورایم

یاد غارت شدن روسری زن هایم

 

باقر حبیب زاده


تعداد بازديد : 427
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
برای پیاده روی اربعین ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است این تاول است در کف پا یا جواهر است راهی شدی

برای پیاده روی اربعین

 

ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است

این تاول است در کف پا یا جواهر است

راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش

دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است

دل های شست وشو شده و پاک بی شمار

چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است

سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش

در این مسیر سفره ی افطار حاضر است

وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود

پاگیر جاده می شود آن  دل که عابر است

با آب و تاب سینه زنان گرم قل قل است

کتری آب جوش که در اصل شاعر است

فنجان لب طلا پر و خالی که می شود

هر بار گفته ام نکند چای آخر است

 

میثم داودی


تعداد بازديد : 411
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:51
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین با خود اینگونه بیاد آورم اینک سخنت چاره ای نیست بجز سوختن و ساختنت گفتی آنروز:

حضرت زینب(س)-اربعین

 

با خود اینگونه بیاد آورم اینک سخنت

چاره ای نیست بجز سوختن و ساختنت

گفتی آنروز:خدا کشته مرا خواسته است

دیدم از عهد و وفایت که بخون خفته تنت

گفتی آنروز:خدا خواست اسیرت بیند

دیدم ایام اسارت ، سرِ دور از بدنت

گفتی آنروز: کمی صبر و مصیبت باید

قتلِ صبر است نصیب تو و ما و حسنت

قامتِ خم شده و موی سپید آوردم

همه سوغات من از این سفرم، پیرهنت

همه را از سفر آوردم و شرمنده شدم

کنج ویرانه بجا ماند کمی پاره تنت

حاصلم قافله ای هست به تن های کبود

قاتلم در دل این خاک ، تن بی کفنت

یاد گودال تو هرگز نرود از یادم

دیدم آن نیزه چه بد بوسه گرفت از دهنت

ریش ریش است هنوز این دلم از ریش خضاب

آن زمان که سرت افتاد ز نِی پیش مَنَت

از تنور آمدی آنروز  و ، رُخت سوخته بود

سوختم جان برادر من از این سوختنت

بهتر آنروز نبودم که به دفنت بینم

بوریا پاره شد و چاره شد از قبر کَنَت

چونکه ما را به دف و هلهله بردند به شام

در عزا عید گرفتند ز کشته شدنت

چشم بیگانه و ناموس خدا در اَنظار

بعد عباس فراوان شد از این غم ، محنت

گرچه دستانِ جسارت به اسارت دیدم

یاورِ اهلِ حرم شد مددِ مؤتمنت

چوب می خوردی و آیات لبت قطع نشد

مجلسِ کفر ز اعجاز تو شد انجمنت

حنجر پارۀ تو کار خودش را می کرد

و سپس خطبه سجاد که شد ، هم سخنت

این چهل منزلِ ما هدیۀ ناقابلِ ما

به شهیدان تو و این تنِ بی پیرهنت

میروم نوحه کنان باز از اینجا اما

تا قیامت حَرَمت پر شود از سینه زنت

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 143
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:50
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین پیغامبران آشنا برگشتند از کوفه و از شام بلا برگشتند با پرچم پیروزی و آزادی و ع

حضرت زینب(س)-اربعین

 

پیغامبران آشنا برگشتند

از کوفه و از شام بلا برگشتند

با پرچم  پیروزی و آزادی و عشق

یکبار دگر به کربلا برگشتند

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 157
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:45
نویسنده:
نظرات(0)
پیاده روی اربعین گفته بودی که حرم می برمت ممنونم از پذیرایی و لطف و کرمت ممنونم خواب خوش بود که آخ

پیاده روی اربعین

 

گفته بودی که حرم می برمت ممنونم

از پذیرایی و لطف و کرمت ممنونم

خواب خوش بود که آخر تو محقق کردیش

اربعین پای پیاده حرمت ممنونم

 

سجاد احمد لو


تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:44
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین زینبم من که علمدار غمم به خدا قافله سالار غمم منکه پیغمبر رنج و آهم من سفیر اب

حضرت زینب(س)-اربعین

 

زینبم من که علمدار غمم

به خدا قافله سالار غمم

منکه پیغمبر رنج و آهم

من سفیر ابی عبداللهم

ریشه ی آب و گلم با اشک است

 چون تسلای دلم با اشک است

من بلا دیده ترین زن هستم

عهد غم با لب دلبر بستم

فاتح غربت عاشورایم

 کربلا نائبة الزهرایم

فاطمه زاده ام و طاهره ام

در بیابان بلا صابره ام

نام من شرح تمام است به عشق

 روی عشاق همه سوی دمشق

مدفنم قبله عرش نبوی است

 بارگاهم چو حریم علویست

دست بوسم حرم آل الله

خون من خون رگ ثارالله

حال دلخسته و زار آمده ام

بهر دیدار نگار آمده ام

سینه پر آتش و لب ها خاموش

مانده سوغات سفر در آغوش

بهر من مانده به جز روی کبود

زان سفر پیرهنی خون الود

یاد دلدار دلم غرق مهن

قلب من پاره تر از پیراهن

شرح غمها و مصیبات کنم

سخن از غربت سادات کنم

قسمتم رنج و بلا شد ای وای

 صبح تا عصر چه ها شد ای وای

ز غریبی سخنم قاصر شد

 شاه مظلوم “بِلا ناصِر” شد

چه بگویم من از آن وضع عجیب

 ناله ی این زهیر این حبیب

باغ شد طعمه ی طوفان بلا

مَصرع لاله بود کرب و بلا

اولین لاله چسان پرپر شد

 اربا اربا بدن اکبر شد

بعد از او یاسمن ازهم پاشید

جسم پور حسن از هم پاشید

آن کفن پوش و عسل نوش وصال

 زیر سمها بدنش شد پامال

شد شدائد ولی اندم احساس

 کامد از علقمه صوت عباس

بعداز آن رشته احساس گسست

تیرکین ساقه یک غنچه شکست

مرغکی را ز جفا پر کندند

 روی دست پدرش سر کندند

دور تا دور حرم نا محرم

یک کمر تا شده از این همه غم

آمد و دست به قلبم بگذاشت

 پرده ی صبر به کَربَم بگذاشت

ترسش این بود که گردم بی تاب

 شدت داغ کند قلبم آب

خم شد و زیر گلو بوسیدم

 بعد از آن لحظه چه غمها دیدم

دیدم ” ابدانِ بِلا اَکفان” را

 بین صحرا ورق قرآن را

آسمان گشت دگر تیره و تار

 عرش تا فرش همه گرد و غبار

دیدم از تل همه ی غوغا را

جلوه ی غربت عاشورا را

یک سری روی نی آویخته بود

بین یک دشت بدن ریخته بود

به خدا نور دو عینم گم شد

 زیر سم جسم حسینم گم شد

باب بی حرمتی اندم شد باز

 با اسارت سفرم شد آغاز

قافله تا که زگودال گذشت

این چهل روز چهل سال گذشت

کی مصیبات زمین گیرم کرد

 به خدا داغ حسین پیرم کرد

دشمن و مستی و شادی کردن

منو ازجسم حسین دل کندن

بی حسین رفتم از این کرب و بلا

جانب کوفه و آن شام بلا

صاحب روضه مکشوفه شدم

 قد خمیده وارد کوفه شدم

بعد هجران سه روزه با یار

 دیدمش سوخته رخ نیزه سوار

بی جواب است سوالم ز وصال

قرص مه بود چرا گشته هلال

سخت بگذشت برایم یک داغ

که در آورد صدایم یک داغ

داغ آن میکده ی ابن زیاد

مجلش عشرت آن بد بنیاد

صحنه ای دیدم و بی تاب شدم

از خجالت به خدا آب شدم

مردم از بی کسی و زنده شدم

پیش طفلان همه شرمنده شدم

گشتم از عقده و کردم تبعید

 جانب شاه بلا ، کاخ یزید

من و هشتاد و چهار گلدسته

ره چهل منزل و طفلان خسته

کاخ حمراء و بیابان و عطش

 چشم سقا و یتیمان و عطش

عزم بشکستن غیرت ای وای

 کعب نی سیلی و تهمت ای وای

راس در صندوق و گه بر نی بود

 در پیش سینه زنان ، روی کبود

بسکه سر،بازی این مردم شد

وای دیگر شب و روزم گم شد

لطمه ای سخت به سادات رسید

 ره به دروازه ی سادات رسید

نام دروازه که ساعات نبود

 جای تسبیح و عبادات نبود

پایگاه همه رقاصان بود

 جایگاه طرب مستان بود

بعد تجهیز سه روزه با ساز

کوچه گردی حرم شد آغاز

همه ابعاد جفا سنجیدند

چه مسیری بَرِ ما بگزیدند

دم دروازه و بازار شلوغ

حرفهای بد و القاب دروغ

بینشان فحش دمِ رایجی است

 کمترین تهمتشان خارجی است

بدترین لحظه برایم آن بود

 رَهَم افتاد در آن کوی یهود

بر تلافیِّ قیام خیبر

حمله کردند به سوی معجر

ریشه ی هرچه حیا را کندند

پرده محمل ما را کندند

سنگ کین از همه سو برسرریخت

وان یکی آتش و خاکستر ریخت

ازحرارت همه پیکرها سوخت

دامنو گیسوی دخترها سوخت

درد ، بسیار و ندارم مونس

 من نگویم سخنی زان مجلس

خیزران دست ز نسل نمرود

یک سرو تشت و لبی خون آلود

آنقدر چوب لبانش بوسید

 ضربه ، شیرازه ی لبها پاشید

بوسه گاه نبوی شد ویران

 کرد تغییر صدای قرآن

شدم از غصه دگر خانه خراب

 دور تا دور سرش غرق شراب

حال با اینهمه غم آمده ام

با قد و قامت خم آمده ام

اربعینی غم و محنت دیدم

 من چهل روز مصیبت دیدم

کنج ویران گل لاله جا ماند

حیف در شام سه ساله جا ماند

کو؛ که هنگامه ی امداد شده

گریه کردن دگر آزاد شده

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:44
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-زیارت اربعین گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است گاهی دچار غصه ی هجران شدن خوب است اصلا

امام حسین(ع)-زیارت اربعین

 

گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است

گاهی دچار غصه ی هجران شدن خوب است

اصلا در اینجا بی سر و سامان شدن خوب است

وقتی وصالی نیست پس گریان شدن خوب است

این روزها کارم به غیر از گریه زاری نیست

این حال و روزم...گریه هایم اختیاری نیست

باید به دنبال گدایی در سحر باشم

انگار باید من همیشه خون جگر باشم

عیبی ندارد که دوباره پشت در باشم

راهم نده...بگذار پس این دور و بر باشم

تنها تو درد و غصه هایم را خریداری

خیلی هوای نوکران خویش را داری

جز گریه و غم از شما چیزی نمی خواهم

من غیر عشقت از خدا چیزی نمی خواهم

بیمارم و غیر از شفا چیزی نمی خواهم

اصلا به غیر از کربلا چیزی نمی خواهم

آقا نمی دانم مرا هم میبری یا نه ؟

در اربعین امسال من را میخری یا نه ؟

حالا که بر هجر حریمت مبتلا هستم

حالا که محتاجم...گدای یک عطا هستم

پس دست بر دامان سلطانم رضا هستم

آقا نگاهی گر کند حاجت روا هستم

وقتی رضا دارم دگر غصه ندارم من

گیرم که جا ماندم به مشهد می روم اصلا

زینب رسیده پیش تو ، ای آشنا برخیز

خواهر رسیده...ای اسیر نیزه ها برخیز

پاسخ نمی گویی سلامش را چرا...برخیز

ای کشته ی عطشان دشت کربلا برخیز

در شام یک دختر در آن ویرانه جا مانده

زینب رسید...اما چرا دردانه جا مانده

 

علی سپهری


تعداد بازديد : 109
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:43
نویسنده:
نظرات(0)
حماسه اربعین حسینی(ع) باید نشست و از برکاتى چنین نوشت تا روز حشر از حسناتى چنین نوشت از کشتى وسیع ن

حماسه اربعین حسینی(ع)

 

باید نشست و از برکاتى چنین نوشت

تا روز حشر از حسناتى چنین نوشت

از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت

از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت

بر گردن جهان تشیع چه دینى است

این شور بى مقایسه حج حسینى است

کى دیده است جمعیتى اینچنین بگو

شور و شعور و تربیتى اینچنین بگو

یک مکتب و اهمیتى اینچنین بگو

کى دیده است تسلیتى اینچنین بگو

پاى پیاده در دل صحرا به شوق کیست؟

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که درسى حماسى است

یک مکتب مجرب انسان شناسى است

رزمایش بزرگ عبادى سیاسى است

این کار ریشه ایست پیامش اساسى است

بى سابقه ترین تجمع روى زمین شده است

حالا مدال وحدت ما اربعین شده است

این اربعین همایشى از اتحاد ماست

یک پرده از نمایش یوم الجهاد ماست

مقیاسى از تلاطم مردم نهاد ماست

این اربعین نشانه اى از اعتقاد ماست

ما سالهاست عاشق یک بى کفن شدیم

تاثیر عاشقى است که دور از وطن شدیم

اول نجف مقابل میخانه ی على

جامى بزن ز باده ی مستانه ی على

اذن دخول پشت در خانه ی على

زآنجا سپس زیارت دردانه ی على

باید ولى شناخت سپس جان به کف گذشت

باید براى کرببلا از نجف گذشت

وقت وصال مى طلبد دل به جاده زد

موکب به موکب از لب پىمانه باده زد

باید در این مسیر قدم بى اراده زد

بوسه به روى تاول پاى پیاده زد

عاشق شدن وسیله ی آواره بودن است

آوارگى نتیجه ی بیچاره بودن است

مردم دلى به سوى قرن مى برند آه

جان هاى مست را سوى تن مى برند آه

سر را براى کشته شدن مى برند آه

دنبال خویش بچه و زن مى برند آه

شکر خدا که غذاى فراوان رسانده اند

زوار شاه تشنه که تشنه نمانده اند

پاى پر آبله غم مرهم نداشتند

چیزى براى طى سفر کم نداشتند

زن هاى این پیاده روى غم نداشتند

یک لحظه ترس در دل خود هم نداشتند

یک لحظه چادر از سر یک زن جدا نشد

یک گوشواره دردسر گوش ها نشد

 بعد از حسین جوشش مکتب شروع شد

خونش که ریخت گریه ی هرشب شروع شد

در بین دختران حرم تب شروع شد

یک اربعین رسالت زینب شروع شد

گرچه به روى ناقه ی عریان سوار شد

حیدر شد و همش سخنش ذوالفقار شد

 مرثیه را به وادى کوفه رساند و رفت

او سنگ خورد ولى خطبه خواند و رفت

در بین کوچه چادر خود را تکاند و رفت

ابن زیاد را سر جایش نشاند و رفت

کاخ یزید را به سر او خراب کرد

ویک تنه به جاى همه انقلاب کرد

 

محمد جواد پرچمی


تعداد بازديد : 93
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مناجات اربعین بدون چون و بدون چرا...نمیماندند شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند چه کربلاس

امام حسین(ع)-مناجات اربعین

 

بدون چون و بدون چرا...نمیماندند

شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند

چه کربلاست که عالم بهوش می آید

پس از شنیدن چاووش ها نمیماندند

به التماس...به خواهش...به هر چه که میشد

خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

از اشتیاق حرم روى پا نمیماندند

فروختند النگوى نوعروسان را

قدیم معطل این چیزها نمیماندند

شب زیارتى اربعین، دهاتى ها

به احترام تو در روستا نمیماندند

فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى

بدین طریق بفهمى چرا نمیماندند

**

خدا نبود اگر این " حسین، حسین" نبود

و بندگان خدا باخدا نمیماندند

 

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 43
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-زیارت اربعین غمی مثل غم دوری نمیشه وصال کربلا زوری نمیشه گناهم راهمو بدجور بسته یه ک

امام حسین(ع)-زیارت اربعین

 

غمی مثل غم دوری نمیشه

وصال کربلا زوری نمیشه

گناهم راهمو بدجور بسته

یه کاری کن که اینجوری نمیشه

 

محسن ناصحی


تعداد بازديد : 57
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مناجات اربعین مخواه شاکله ی این غزل، قوی باشد از ابتدا غرض این بود مثنوی باشد ببخش اگ

امام حسین(ع)-مناجات اربعین

 

مخواه شاکله ی این غزل، قوی باشد

از ابتدا غرض این بود مثنوی باشد

ببخش اگر کمی از حیث وزن کم دارد

نشد شبیه غزل های منزوی باشد

نه مثل نغمه‌ی حافظ، نه چون کلام کلیم

قرار نیست که این نفخه عیسوی باشد

به پای خمسه‌ی من هیچ پنجه‌ای نرسد

اگر چه نظم نظامی گنجوی باشد

 زمام شمس – علی ما نُقِل – به دست شماست

چه جای صحبتی از عشق مولوی باشد

غلام محتشم و خاک پای حِمیری ام

و هر که شاعر دربار مهدوی باشد

زیارت حرمت از سرم زیاد؛ قبول

مرا فقط برسان مرز خسروی... باشد؟

 

محسن رضوانی


تعداد بازديد : 29
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب(س)-اربعین ای که در چرخ وجودی آفتابم یاحسین آتش داغ تو کرد آخر کبابم یاحسین ای بهار معرفت

حضرت زینب(س)-اربعین

 

ای که در چرخ وجودی آفتابم یاحسین

آتش داغ تو کرد آخر کبابم یاحسین

ای بهار معرفت ای آفتاب زندگی

روز و شب از داغ تو در التهابم یاحسین

ای شهید شاهد ای سردار و ای سالار عشق

بعد تو من پاسدار انقلابم یاحسین

آسمان گرجه به سوی تو سبو بگرفته است

می دهد داغ لب خشکت عذابم یاحسین

من گرفتم از عدو پیراهنت را عطر آن

برده از جان و دل من صبر و تابم یاحسین

گرچه مشگل بود داغ یک گلستان گل ولی

صبر خدمت کرد هرجا در رکابم یاحسین

من به چشمم دیده ام جان دادن پروانه را

از غم پروانه ات شمعی مذابم یاحسین

بس که گلریزی نموده غنچه ات قبر تو را

من ز حال دخترت در اضطرابم یاحسین

بر«وفایی» التفاتی کن که می گوید مدام

خاکبوس آستانت کن خطابم یاحسین

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 69
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
برای جا مانده های کربلا امام حسین(ع)-زیارت اربعین از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست شرح هجران در

برای جا مانده های کربلا

امام حسین(ع)-زیارت اربعین

 

از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست

شرح هجران در مجال یک غزل، کوتاه نیست

قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک

کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست

آه هم با دیدن ما می کِشَد از سینه آه..

حالِ ماتم دیدگان هم مثل ما جانکاه نیست

کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛

برمنِ جا مانده از ره، حسرتش دلخواه نیست

هرکه جامانده یقین داند سرِ این سفره است

زان که جز بابُ الحسین از بهر او درگاه نیست

گفت شه با زینبش رخت اسیری کن به تن

بعد از عباس این حرم را خیمه و خرگاه نیست

تا عمود آهنین بر فرق سقایم نشست

در کنار علقمه پشت من از غصّه شکست

 

وحید دکامین


تعداد بازديد : 41
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 25
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف